آدم اولش پرنده بود!
بعضی از مخلوقات راه میروند. بیشترشان راه نمیروند. سنگ و کوه و ریگ و خاک راه نمیروند. درخت اما راه میرود از زیر خاک شروع میکند و پایش را که در خاک سفت کرد و ریشه دواند، رو به بالا حرکت میکند و تا جایی که بتواند بالا میرود. باور نمیکنید به دستهای درخت نگاه کنید که همه به خاطر آرزوی بالا رفتن رو به آسمانها هستند. آب هم راه میرود. آب راه میرود و سرود میخواند. آن قدر افتاده است که سرش به هر سنگ و صخرهای هم بخورد عین خیالش نیست، باز هم به راه خود ادامه میدهد تا برسد به دریا. آدمی هم راه میرود.
راه رفتن آدمی باید چگونه باشد؟ آن راه رفتنی که از روی آن بشود گفت این یک آدم است که دارد نزدیک میشود. تو را به خدا نگویید آدمی روی دو پا راه میرود و این تمایز راه رفتن او با همه حیوانات است. مقصود من از این سوال که این نبود. مقصودم آن راه رفتنی است که علامت آدمیت من و توست. من فکر میکنم که سبک راه رفتن علامت آدمیت است. زیرا آدمی در اصل پرنده بوده است، روح یک پرنده قدسی است که از آن بالا فرود آمده است و حالا دارد با این کالبد روی زمین سیر و سفر میکند. ولی اصل حرکت روح پرندگی و پرواز است. طبیعی است که وقتی یک پرنده راه برود، سبک راه میرود. زیرا هر لحظه امکان پریدن و پر کشیدن دوبارهاش هست.
من فکر میکنم که آنهایی که به قله آدمیت رسیدهاند، اتمسفر هوا و جاذبه زمین نیست که آنها روی زمین نگه میدارد، آنها خودشان هستند که فعلا خواستهاند اینجا باشند. راه رفتنشان جوری است که انگار روی ابر قدم بر میدارند. نه این کافی نبود باید بگویم مثل ابر روی زمین راه میروند سبک و سبکبار و نرم؛ مثل فرود آمدن پر و برخاستنش در لحظهای که نسیم یک لحظه پا سست کرده و دوباره وزیده است. هر قدمی که از قدم بر میدارند، آن پر به هوا بر میخیزد و دوباره فرود میآید. سبک هستند زیرا روحند و سبک راه میروند. مثل نسیم نه مثل طوفان. نه می خواهند زمین را بشکافند نه میخواهند با کوهها رقابت کنند. خودشان هستند و چیزی برای خودنمایی ندارند که غیر طبیعی راه بروند و نگاهشان کنید!