صدقه یعنی چه؟!

صدقه یعنی چه؟!

چرا صدقه از ریشه صدق می‌آید؟ صدق یعنی راست گفتن. چرا وقتی مالی یا پولی را به کسی می‌بخشیم، می‌گوییم: صدقه دادیم؟ این کار چه ربطی به صدق، یعنی راستگویی دارد؟
نویسنده: زهیر توکلی
تاریخ انتشار:
385 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
1 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

شاید مهم‌ترین وجه این باشد؛ کسی که صدقه می‌دهد اعتماد به جریان کار جهان دارد و می‌داند که هیچ چیز در این جهان گم نمی‌شود، نه خوبی و نه بدی. اگر آدمی نگران از دست رفتن پول یا مالش باشد، نگران گم شدن آن باشد، طبیعی است که دستش به صدقه دادن نرود. این نگاه نسبت مستقیمی با مفهوم واژه «صدق» دارد. دروغ، باطل است. سخن دروغ، ما به ازای واقعی ندارد.
اتفاقا یکی دیگر از مشتقات واژه صدق کلمه مصداق است. مصداق یعنی یک مورد یا یک فرد از موارد و افراد. چیزی که ما ادعای وجود داشتن آن را کرده‌ایم. اگر برای چیزی که ادعا داری وجود دارد، یک مصداق نشان بدهی، معلوم می‌شود که در ادعای خود صادق بوده‌ای و سخنت «صدق» دارد. پس صدق گم و نابود نیست، این کذب است که گم و نابود است. چون جهان را صادق می‌دانیم، صدقه می‌دهیم. زیرا جهان درست همین را، ونه هیچ چیز دیگری را به ما باز می‌گرداند مثل آدم راستگو که هرچه می‌گوید همان است که بوده، نه کمش می‌کند و نه زیاد.
وجه دیگر این است که «صدقه» را خیلی از ما می‌دهیم به امید برآورده شدن وعده‌ای که در دین به ما داده‌اند که چند برابرش به صدقه دهنده بازمی‌گردد. اگر چه این بازگشتن چند برابر را هر کدام از ما شاید بارها در زندگی تجربه کرده باشیم ولی راستش را بخواهید این یک جور تجارت است نه صدقه دادن.
صدقه واقعی را کسی می‌دهد که صادقانه آنچه دارد در طبق اخلاص بگذارد و دیگر به هیچ چیز فکر نکند. نه نگران کم شدن پولش باشد نه امیدوار به چند برابر بازگشتن آن. فقط در این صورت است که تو انسانیت کرده‌ای و صدقه دادن تو به مستحق، عنوان «محبت» پیدا می‌کند زیرا در محبت، نفع و ضرر محاسبه نمی‌شود حساب دوستی از حساب کاسبی جداست.
اما وجه سوم مربوط می‌شود به اینکه اگر مستحق را صادق بدانیم، به او صدقه می‌دهیم زیرا مستحق غیر صادق، مستحق نیست، گداست و کاسب است و پول دادن به او طبعا صدقه نیست بلکه کمک به یک دروغگو برای ادامه دادن دروغگویی‌اش است.
نکته جالب این است که در دین آمده است که «سائل به زبان» را رد نکنید یعنی کسی که سر راهت را می‌گیرد و می‌گوید که «آمده تهران که آزمایش بدهد و پولش تمام شده و کرایه راه را ندارد که برگردد شهرش...» چرا؟ اینجا دیگر بحث، بحث صدقه دادن نیست، بحث کرامت و بزرگواری است. او پست است و دروغ می‌گوید. من که پست نیستم، من خودم را به نفهمیدن می‌زنم بگذار او فکر کند سر من را کلاه گذاشت ولی من به شیوه بزرگواری و بزرگ منشی همیشگی خودم پایبندم: من واژه «کریم» را پاس می‌دارم.

 

رسول الله صلی الله علیه و آله:
ما نقَصَ مالٌ مِن صدَقهٍ قطّ فاعطوا و لا تَجبنوُا.
هیچ مال و سرمایه‌ای هرگز با صدقه دادن کاستی پیدا نکرده است. پس شما هم از مالتان بدهید و ببخشید و ترس به خود راه ندهید.
(بحار، ج 96، ص 131 حدیث 62)
ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: