این لکه خیلی توی ذوق میزند
وقتی سر تا پایت منظم و مرتب باشد، کوچکترین نامرتبی ظاهرت مثل خاک روی کفش و لکه سر آستین توی ذوق میزند. برای همین هم وقتی کسی حسابی شیک و تر و تمیز باشد در وصف ظاهر او اولین جملهای که خیلی به کار میآید این است که بگویی؛ فلانی آدم مرتبی است. حالا اگر روزی از قضا لکهای، هرچند کوچک، روی یقه لباس این فلانی باشد مثل چراغ راهنما از دور چشمک زده و توجه همه را به خودش جلب میکند. درحالی که اگر این لکه و حتی بزرگترش، روی لباس شخص دیگری باشد که چندان به مرتب بودن شهره نیست، ممکن است اصلا هم به چشم نیایید.
این توی ذوق زدن مصداقهای دیگری هم دارد. گاهی برخی آدمهای مرتب یا مدعی مرتب بودن، توی برخی خلقیاتشان یکهو نامرتبی از خودشان نشان میدهند که دور از انتظار است. مثلا مرتب نماز یومیهاش را میخواند. هر سال روزهاش را میگیرد. خمس و زکات و خیرات و مبراتش هم به جاست. از آنجایی که ظاهر هم کمک میکند به ساختن باطن از سه فرسخی هم میتوانی، بفهمی با یک عدد بچه مسلمان طرف هستی. به عبارتی مسلمانی مرتبی دارد اما بعضی وقتها وادارت میکند که حتما به رویش بیاوری که مسلمان است! آنهم با عباراتی چون «مومن خدا این بود وفای به عهدت؟!» یا «مسلمان! مومن است و قولش...» انگار برای برخیها وفای به عهد و خوش قولی جزء اهم واجبات محسوب نمیشود. این است که بیشتر مرتبی ظاهری را بها میدهند تا مرتبی باطنی را.