امان از خستی که ملکه ذهنمان شده!
زمان خريد هر چيزی، اول به پول توی جيبمان نگاه میكنيم و بعد میبينيم از لوازمی كه میخواهيم بخريم كدام لازمتر است و اولويتبندی میكنيم. مثلا میگوييم اين ماه كفش میخريم، ماه ديگر كيف. يا فقط بخشی از پولمان را به لباس اختصاص میدهيم. اين مساله درمورد خوراك هم صدق میكند و در مورد تفريح هم البته اگر پولی باقی مانده باشد. اين بودجهبندی ملكه ذهنمان شده. عادتمان شده. برای هر پولی كه میخواهد خرج شود، همين كار را میكنيم. آنقدر اينها را بالا و پايين میكنيم و آنقدر موقع خريد چانه میزنيم و تخفيف ميگيريم كه گاهی خودمان از خست خودمان حالمان بد میشود.
حالا مساله زير را حل كنيد.
يكي از دوستانتان خارج از كشور است و از شما خواسته تا مدتی كه سفر است هر ماه اجاره خانهاش را پرداخت كنيد و خرجهايی را از طرف او انجام دهيد. وقتی از سفر برگشت پولهايی كه تا آن موقع برای او خرج كردهايد را به شما بر میگرداند. حتی چند برابر. حالا چه ؟ آيا برای اجاره خانه او هم بودجهبندی میكنيد؟ يا اگر قرار است پولی را از طرف او بدهيد به تاخير میاندازيد يا در پرداختش دچار شك و شبهه میشويد؟ چانه میزنيد و خست به خرج میدهيد؟ آن موقع هم پول لباس و خوراك و تفريح را كنار میگذاريد؟ يا بين ماهها تقسيم میكنيد؟
قطعا نه. چون اين خرج جزو بودجه ما حساب نمیشود كه بخواهيم برايش حساب و كتاب كنيم. اصلا آن جزو اموال ما حساب نمیشود. صاحبش شخص ديگری است و ما فقط اين وسط يك واسطه هستيم و بس. پس چرا هنگام كمك كردن به فردی، نگران بهم خوردن حساب و كتابها و دخل و خرجمان هستيم. يكبار هم كه شده خست را كنار بگذاريد و به گفته خدا شك نكنيد كه: «و هر چیزی را که در راه او انفاق کنید، عوض آن را میدهد و او بهترین روزیدهندگان است.»