ترس را بکش!
اگر زمانی به شادی دست نیافتید مطمئن باشید جایی دراعماق ذهن شما یکی از عوامل مخرب فعال شده است. ما برای بهبودی باید عوامل نابود کننده شادی را از میان برداریم. ترس یکی از همان عوامل است. ما از آینده میترسیم؛ از فقر، بیکاری، بیاحترامی، کم لطفی و مرگ میهراسیم و پیوسته میترسیم هر چیز کوچکی را که داریم از دست بدهیم. با این ترس زندگی میکنیم و در زندگی از ترسی به ترسی دیگر روی میآوریم و زیر بار این زندگی حزن آمیز خود خرد میشویم.
باید بدانیم که؛ ترس فرزند بیایمانی است. آن کس که در ترس زندگی میکند به خدا اعتقاد محکم و درستی ندارد، حتی اگر پیوسته نام خدا را بر زبان بیاورد. ترس همچون سمی است که به سرعت در سراسر سیستم بدن و ذهن منتشر میشود و قدرت اراده انسان را فلج میکند. ترس یکی از بزرگ ترین دشمنان انسان است. زمانی که ترس پدیدار میشود و یا بر شما مسلط میگردد بر آن غلبه کنید و یکی از نام های الهی که برایتان عزیز است را تکرار کنید.
ترس به ما میگوید که نمیتوانیم رویاهای خود را برآورده سازیم و نمی گذارد از غنیترین موهبتهایمان لذت ببریم و ما را محدود میکند. ترس ما را بیحس میکند و از شور و شادی و نشاط و زندگی دور نگه میدارد. ما میترسیم و شرایطی در زندگی پدید میآوریم تا به خودمان ثابت کنیم محدودیتهایی که به خود اعمال کردهایم، درست و مناسب هستند.
برای غلبه بر ترس، باید با آن روبه رو شویم و عشق را جایگزین ترس کنیم، آنگاه ترس را نیز پذیرا شویم و در آغوش بگیریم و پس از این در بر گرفتن است که میتوانیم انتخاب کنیم تا دیگر نترسیم. عشق این امکان را برای ما فراهم میسازد که قید و بند ترس را پاره کنیم.
بسیاری از ما مکانیزمهای دفاعی پیچیدهای ایجاد کردهایم تا این اعتقاد را در خود تقویت کنیم که به اندازه دیگران با استعداد یا خلاق نیستیم و از گفتن نقاط مثبت خود ترس داریم.
ویژگیهای مثبت ما عظمت انسان را نشان میدهند، اگر از آنها بهراسیم باورهای بنیادین ما را به مخاطره میاندازد. باید ویژگیهای مثبت خود را مرتب یادآور شویم و یا یادداشت کنیم تا موهبتهای شخصیتی ما درخشش پیدا کنند.