ملاقات در رویا
استاد میگفت که در خواب به ملاقات دانشمندان پیر میرود...
تاریخ انتشار:
69 نفر این یادداشت را خواندهاند
2 نفر این یادداشت را دوست داشتهاند
استاد عادت داشت، بعد از ظهرها کمی استراحت کند. میگفت که در خواب به ملاقات دانشمندان پیر میرود و برای اثبات حرف خود، چیزهایی را که از آنان شنیده بود تعریف میکرد.
معلمی قصد تقلید از استاد را داشت. او هم بعد از ظهرها چرت کوتاهی میزد. بعد برای شاگردان خود تعریف میکرد که به سرزمین رؤیاها میرود تا با استادان و دانشمندان پیر ملاقات کند.
در یک روز زیبای تابستانی، هوا بسیار گرم شده بود. طوری که حتی شاگردان هم جای انجام وظایف خود، با رخوت به خواب رفتند. معلم برای این کوتاهی آنان را سرزنش کرد.
یکی از شاگردان جواب داد: «ولی ما فقط مانند شما به سرزمین رؤیاها رفته بودیم تا سخنان دانشمندان پیر را بشنویم.»
معلم با لحنی کنایه آمیز پرسید: «خوب، دانشمندان پیر به شما چه گفتند؟»
شاگرد گفت: «وقتی به سرزمین رویاها رسیدیم، دانشمندان پیر از ما پرسیدند که از کجا آمدهایم؟ ما اسم مدرسه خود را گفتیم که در واقع باید با آن آشنا میبود، زیرا معلم ما هر بعد از ظهر نزد آنان میرفت. دانشمندان به ما گفتند که استاد را میشناسند. اما تا کنون معلم ما را ندیدهاند.»
معلمی قصد تقلید از استاد را داشت. او هم بعد از ظهرها چرت کوتاهی میزد. بعد برای شاگردان خود تعریف میکرد که به سرزمین رؤیاها میرود تا با استادان و دانشمندان پیر ملاقات کند.
در یک روز زیبای تابستانی، هوا بسیار گرم شده بود. طوری که حتی شاگردان هم جای انجام وظایف خود، با رخوت به خواب رفتند. معلم برای این کوتاهی آنان را سرزنش کرد.
یکی از شاگردان جواب داد: «ولی ما فقط مانند شما به سرزمین رؤیاها رفته بودیم تا سخنان دانشمندان پیر را بشنویم.»
معلم با لحنی کنایه آمیز پرسید: «خوب، دانشمندان پیر به شما چه گفتند؟»
شاگرد گفت: «وقتی به سرزمین رویاها رسیدیم، دانشمندان پیر از ما پرسیدند که از کجا آمدهایم؟ ما اسم مدرسه خود را گفتیم که در واقع باید با آن آشنا میبود، زیرا معلم ما هر بعد از ظهر نزد آنان میرفت. دانشمندان به ما گفتند که استاد را میشناسند. اما تا کنون معلم ما را ندیدهاند.»