آفتابگردانی که واکنشی به نور ندارد
یک کوزه بزرگِ نقش و نگار دار کنار پنجره است و تویش یک دسته گل آفتاب گردان با برگهای پهن جا خوش کرده. اما یک چیزی توی گلدان مصنوعی غیرطبیعی به نظر میرسد. خودش است! آفتابگردانها هیچ وقت با تابش خورشید، رو به نور بر نمیگردند. البته غیر طبیعیتر تعجب ماست! خوب معلوم است که گل مصنوعی هیچ واکنشی از خودش در برابر نور نشان نمیدهد. حالا چه آفتابگردان باشد چه نباشد. اصلا ذات همه گلهای مصنوعی همین است؛ برایشان فرق نمیکند توی نور باشند یا نه، از سرما و گرما حفظ بمانند یا نه، بهشان آب و کود بدهی یا نه... همیشه همان شکل و قیافه روز اول باقی میمانند.
اصلا چرا آدم باید پول و هزینه بگذارد برای نگهداری گل مصنوعی؟! فقط اسم گل رویشان است. وگرنه چه گلی؟ چه بری؟ چه رنگی؟ همیشه برگهایشان مثل چشمان وق زده باز است. نه هیچ وقت غنچه میشود و نه میشکفد، نه گل میدهد و نه خزان میشود. نه رشد میکند و نه تکثیر میشود. تکان نمیخورند. یعنی نمیفهمند که اگر به پایش آب و کود ریختی، اگر توی آفتاب گذاشتیش، از باد و باران و سوز و سرما حفظش کردی یا حتی اگر برایش موسیقی گذاشتی و باهاش حرف زدی، باید شادابتر و سرحالتر شود، عطری بدهد، رنگی تازه کند، گلی بدهد... به همان شکل میماند و تازه بعد چند وقت بیقواره هم میشود. خراب میشود.
بعضی دوستان هم مانند گل مصنوعی هستند. کنج ذهنمان هستند و ازشان بیخبریم. نه تماس میگیرند و نه تلفنهایمان را درست و حسابی جواب میدهند. انگار نه انگار روزگاری را با هم گذراندیم و مثلا ندار بودیم باهم. حتی بعضی وقتها صدایمان از پشت گوشی تلفن برایشان غریبه است یا وقتی خاطره مشترکی را بازگو میکنیم به زحمت یادشان میآید. اصلا وفا ندارند. اصلا برایشان فرق نمیکند که از جانب ما دوستی و محبتی دیده یا ندیده باشند، احوالشان را پرسیدیم یا نه، نگران ِ نگرانیهایشان بودیم یا نه، غصه ناراحتیهایشان را خوردیم یا نه؛ مثل همین گلدان مصنوعی که چه بهش آب بدهی چه ندهی...
اصلا گلدان باید طبیعی باشد. باید صبح به صبح تَر و تازه بشود. باید اگر گل دادنی است، گل بدهد و اگر نه، برگ تازهای برویاند. باید بتوانی قلمهاش بزنی، تکثریش کنی، یک گلدان را بکنی دو تا، دو تا را سه تا، باید واکنشی در برابر نور و گرما و سرما بدهد، گل باید طبیعی باشد.