وقتی میمیریم دنیا برایمان تعبیر میشود
این مثال معروف را شنیدهایم که زندگی و این دنیا مثل خواب است. خب، طبعا مهمترین وجه این تمثیل آن است که پایان زندگی در این دنیا عین پایان خواب است. پس اگر زندگی این دنیا خواب است، مرگ، آغاز بیداری است.
اما این تمثیل، وجوه دیگری هم دارد که بد نیست به آن فکر کنیم. خوابها دو جورند: خواب پریشان و رؤیای صادقه. خواب پریشان خوابی است که تعبیری ندارد یعنی ربطی به عالم واقع پیدا نمیکند. رویای صادقه رویایی است که تعبیر دارد. و از آن مهمتر رویا از رؤیت میآید. ما وقتی رویای صادقه میبینیم چیزی را رویت میکنیم که در عالم بیداری میسر نیست. نوعی شناخت به ما میدهد از آنچه قبلا برای ما اتفاق افتاده است یا بعدا قرار است اتفاق بیفتد.
حال وقتی میگوییم زندگی این دنیا مثل خواب است، میشود گفت زندگی بعضی از آدمها مثل یک خواب پریشان است ولی زندگی بعضی یگر مثل رویای صادقه است. آنچه آنها میبینند معنی دارد و تعبیر میشود. کی تعبیر میشود؟ قطعا پس از مرگ. ولی چه بسا کسانی آنقدر هوشیار باشند که تعبیر رویایی را که هم اکنون میبینند و نامش زندگی است، در همین زندگی دریابند. مثل گاهی اوقات که در خواب هوشیاری داریم نسبت به خودمان و میدانیم که داریم خواب می بینیم.
یک وجه دیگر این تمثیل، آن است که در خواب تصاویر و ماجراها پایدار نیستند، میآیند و میروند . بسیار به ندرت پیش میآید که یک خواب از اول تا آخر، منسجم یا تصاویر به هم پیوسته را به ما نشان بدهد. اگر به زندگی هم دقت کنیم این ناپایداری را میبینیم، مدام اتفاقات جدید پیش میآید و نوار گذشته را پاره میکند و تو دائم در این نگرانی هستی که وضع موجودت ناگهانی با یک اتفاق پیش بینی نشده بیربط به هم بخورد. نگران نباش. خواب است. اصلا تمام قشنگی خواب به همین بیربط بودن ظاهری اجزای آن است و اتفاقا همین بیربطی ظاهر است که خواب را به امری شایسته تفسیر و تعبیر بدل کرده است. به جای انکه نگران باشی، چشمت را باز کن و خوابت را خوب تماشا کن. دیر یا زود تعبیرش را هم میفهمی.