کسی به شما گفت نقش خط کش را دارید؟
وقتی با سرعت 80 کیلومتر در ساعت در اتوبان در خط سرعت رانندگی میكنی و ماشينی از پشت برايت مدام چراغ میزند كه راه را باز كنی و تو هم پس از كلی بد و بيراه گفتن و غرولند راه را باز میكنی و با سرعت 120 از كنارت میگذرد. میگويی: «ديوانه. انگار دارد سر میبرد.»
و حالا كه افتادی پشت يك ماشين كه سرعتش به زور به 50 میرسد. چراغ پشت چراغ، بوق پشت بوق و راننده انگار كه در حال خودش است. باز هم با كلی بد و بيراه، میگويی:« ديوانه آدم با اين سرعت تو اتوبان میرود؟»
خودت را گذاشتهای وسط و شدی خطكش برای ديوانگی اين و آن. هركس با سرعت تو نخواند ديوانه است. اين فقط در مورد ماشين نيست. دوستت را میبينی كه فقط درس میخواند تا مدارك بالاتر بگيرد، میگویی: «ديوانه! اينهمه درس خوانده كجا را میخواهد بگيرد؟ درس خواندن هم حد و حساب دارد.» برادرت را میبينی كه مدام كار میكند و پول روی پول میگذارد، میگویی: «ديوانه! همهاش كه دنبال پول افتاده. خواهرت را میبينی كه فارغ از كار بيرون و جامعه و درس و دانشگاه به فكر بچهداری و خانهداری خودش است، میگویی: «ديوانه، حوصلهاش سر نمیرود از صبح تا شب در خانه میماند با بچهها سر و كله میزند؟» همسايهات را میبينی كه در سازمانها به هر دری میزند تا پست و مقامش را ببرد بالاتر، میگویی: «ديوانه، به كجا میخواهد برسد؟ مگر ميخواهد رييس جمهور شود»...
بعضیها توقع دارند در زندگی سرعتمان را با سرعت آنان تنظیم کنیم وگرنه بهمان انگ حماقت میزنند.