استرس؛ معامله دو سر زیان
بعضی از آدم ها مادرزادی اضطراب دارند! کوچکترین مسئلهای را برای خود بزرگ میکنند و از اضطراب ناشی از آن، بیخوابیها میکشند. یک هوای بارانی یا دکمه افتاده پیراهن، کافیست تا دلهرهشان شروع شود که نکند کار مهمشان به خاطر چنین واقعه غیرقابل جبرانی (!) زائل شود.
اضطراب و دلهره فردا و فرداها را داشتن، اگر کم و گذرا باشد، منطقیست. دغدغه چیزی یا امر مهمی را داشتن به مراتب از بیخیالی و سر به هوا بودن بهتر است. اما از اینکه پیوسته به اینکه چه خواهد شد و اگر این بشود و آن نشود، فکر کنیم و به خودمان استرس وارد کنیم، نتیجهای عایدمان نمیشود، مگر اینکه با خیالات بیهوده وغلط لحظاتی از امروز خود را از دست میدهیم. دانش آموزی که درس مربوط به امتحان فردایش را خوانده ولی دائما استرس این را دارد که سوالها چه خواهد بود، کاری نمیکند مگر اینکه ساعاتی از امروز را که میتواند به مطالعه، مرور و یا استراحت بگذراند، بیهوده از دست میدهد. و بیهوده بودن این مسئله، آنجا پیدا میشود که فردای امتحان میبیند همه سوالها را خوانده بوده و برآنها تسلط کامل داشته است. و اگر هم با مسائل دشوار روبرو شود که پاسخشان را نمیداند، بازهم افسوس خواهد خورد که چرا دقایقی را که میتوانسته به مطالعه بیشتر بگذراند، با فکر و خیال بیهوده «اگر چنین وچنان شود» گذرانده است. میبینید که استرسهای نا به جا یک معامله دو سر زیان است.
راه حل این معضل، در خود ما و کارهایمان است. اگر ما برای تمامی کارهای روزمره خود برنامه ریزی درست داشته باشیم، برای کارهای فردایمان که نتیجه کارهای امروزند، نگران نمیشویم. در این صورت، دیگر دلیلی برای اضطراب پیدا نمیشود چرا که ما به وظیفه خود به درستی عمل کردهایم. کامل، صحیح و بینقص انجام دادن اموری که مربوط به ماست، اضطراب و استرس فردا و فرداهایمان را از بین خواهد برد.
نگرانی هرگز از غصه فردا نمیکاهد، بلکه فقط شادی امروز را از بین میبرد.