از خطر مرداب شدن، نترس!
رودخانهای که یک عمر از مسیری مشخص به دریا رفته، مشکل است که به راه تازهای فکر کند. این مسیر مشخص را رودخانه با رفتنهای پیاپی خود به سمت دریا به مسیری دائمی و مطمئن تبدیل کرده و حال، در دوره کهولت سن با فراغ بال و اطمینان خاطر از آن عبور میکند. چه بسا، گاه گاه باریکهای از آب، خواسته که از مسیر رودخانه منحرف شود و راهی نزدیکتر به دریا بیابد اما به جایی نرسیده و یا حتی به مردابی تهی از جوشش و سرزندگی راه یافته است. با این حال، اگر باریکهای بعد از گذشت سالها بفهمد که مسیر بلند و طولانی رودخانه از کوه تا دریا را میتواند با راه میانبری که او یافته، کوتاهتر کند، تکلیف چیست؟
هر حرکت جدید و بدیع در ابتدا با حرف و حدیثهای بسیاری همراه است. «خطر مرداب شدن» اولین چیزیست که به باریکه آب، بیم میدهند و او را منع میکند! تاریخ را به او یادآوری میکنند و سعی دارد پشیمانش کند. خیلی وقتها حتی دلیلهای او را هم گوش نمیکنند؛ اینکه چه دلایلی برای کوتاه بودن مسیر دارد و چه استدلالهایی پشت مدعای اوست. فقط به علت «بدعت بودن» فرضیه او را نادیده میگیرد. پس تکلیف رود جوان و تازهکار چیست؟
اگر ما درمورد تصمیماتی که خلاف معمول و عرف میگیریم، دلایل محکم و منطقی داشته باشیم، با کمی جسارت و شجاعت میتوانیم رای همه را به نفع خود تغییر دهیم. وقتی که دیگران رسیدن ما را به مقصد نهایی ببینند، آرام آرام به راهی که یافتهایم ایمان پیدا میکنند و حتی میخواهند این راه جدید را تجربه کنند. تنها نکته مهم این قضیه، شجاعت برداشتن اولین قدم است.
دل به دریا زدن قدم اول برای بوجود آمدن یک رودخانه جدید است.