مهربانی در توفان دعوا!
آدمها با هم فرق میکنند؛ تفاوتهای بزرگ و تفاوتهای کوچک. بعضی نیازمند مهربانی کردناند و بعضی نیازمند خشمگین بودن. مهربانی کردن برای آنها که خودشان نیازمند مهربانی کردناند، کار سختی نیست. خودشان نیاز دارند. لازم نیست کسی نیازمند مهربانی آنها باشد یا کسی از آنها بخواهد که مهربان باشند؛ دست خودشان نیست، نیاز طبیعی وجودشان است؛ مثل آب خوردن، مثل نفس کشیدن. مثل مادرها که بخواهند و نخواهند دلسوز فرزندانشان هستند و با تمام توجه و علاقه خود به فرزندشان محبت و مهربانی میکنند.
شاید کار سختی نباشد که بیشتر وقتها مهربان باشیم و به همه محبت کنیم، اما همیشه موقعیتهای سختی هست که باید بین مهربانی و نامهربانی یکی را انتخاب کرد. وقتهایی هست که باید مهربان باشی. نسبت به هر کس؛ مادر، خواهر، همسر یا دوست و رفیق. باید مهربان باشی و توجه نکنی به اینکه در مقابل مهربانی نمیبینی. میبینی همسرت خسته است و او را در کاری که وظیفه اوست کمک میکنی، اما یک ساعت بعد به خاطر یک اشتباه کوچک بدخلقی میبینی و بازخواست میشوی. چه میکنی؟ مهربانیهای دیگرت را متوقف میکنی؟ با مهربانی نکردن همسرت را تنبیه میکنی؟
آیا میتوان مهربان بود و دعوا کرد؟ آیا میتوان مهربان بود و شکایت کرد؟ آیا میتوانی با مهربانی به همسرت بگویی که از آن کار دیروزت ناراحت شدم؟ میتوانیم هم مهربان باشیم و هم حرفمان را بزنیم و از حقمان دفاع کنیم؟میشود. میتوان همیشه مهربان بود و دعوا هم کرد. میتوان چنان رفتار کرد که طرف دعوای ما بداند به دنبال کسب برتری و خودخواهی و خودبینی نیستیم و چیزی هست این وسط که باید حل شود. هنر بزرگی است البته اینکه بتوانی با رفتارت اثبات کنی که مهربانیات ظاهرسازی و برای پیروزی در دعوا نیست.
مهربانی در میانه سختی است که ارزشی دوچندان دارد. مهربانی در برابر آنکه عصبانی است، سخت و نیازمند تلاش و خودسازی است. مهربانی با نامهربانان است که از هر کسی ساخته نیست. وگرنه مهربانی در روزهای بهاری از دست همه برمیآید. تمرین کنیم.