دکمه پنکه را بزن و از خانهات لذت ببر!
در گرمای اعصاب خردکن تابستان شاید همه ما با تمام وجود به این عبارت ایمان میآوریم که «هیچ جا خانه خود آدم نمیشود!» به ویژه خانههای امروزی که اگر کولر نداشته باشند میتوان لااقل یک پنکه درست و حسابی داخلشان پیدا کرد که از این گرما خلاصمان کند.
::
خانه، جاییست که ما به آن تعلق داریم. در آن رشد کردهایم ازش خاطره داریم و بین ما و آن محیط پیوند عاطفی وجود دارد. بدیهی ست که دور بودن از این محیط، ناراحتمان میکند و بودن در آن، به ما آرامش و امنیت میدهد.
نکته قابل توجه اینجاست که خانه هرکس با هر نوع مدل و شکل ظاهری و هر موقعیت مکانی خاص برای ساکنان آن همان حس و پیوند عاطفی ویژه را دارد. کسی که در یک خانه مجلل در خوش آب و هواترین نقطه کره زمین زندگی میکند، همان حسی را به خانهاش دارد که شخصی در یک خانه محقر و کوچک در شهری با آب و هوای نامساعد. اگر آن شخص اول را در خانه دوم قرار دهیم آزار میبیند و حس ناخوشایندی دارد. عکس این قضیه هم صادق است.
خانه از آنجایی برای ما «خانه» است که به آن تعلق خاطر حس میکنیم. شاید در این شهر خانههای خیلی بهتر و با امکانات رفاهی بیشتر وجود داشته باشند، اما هیچ کدامشان «خانه» ما نیستند. وقتی اسمشان را میبریم آن حس ویژه در ما پدید نمیآید. خوب است گاهی این نکته یادمان بیاید. به ویژه آن وقتهایی که به زندگی دیگران غبطه میخوریم و از زندگی طبیعتا نامساعدمان(!) شکایت میکنیم. خانه ما همین جاست. همین جایی که به آن تعلق داریم و در آن احساس آرامش میکنیم. این حس آرامش است که ارزش و اهمیت دارد . باور کنیم که اگر در بهترین نقطه این دنیا باشیم و آرامش نداشته باشیم، آنجا «خانه» مانخواهد بود.
::
پس در خانه خود بنشینید، پنکه را روشن کنید و از زندگی لذت ببرید!