من فامیلهای موفقی دارم!
کم نیستند آدمهایی که در گفتگوهای روزانهشان، از موقعیتهای برجسته یکی از اقوام و آشنایان خود تعریف و تمجید میکنند. از آنجایی که آدمهای موفق هم در جامعه ما کم نیستند، این افراد همیشه قابلیت صحبت در اینباره و احیانا فخرفروشی در این زمینه را دارند. غافل از اینکه دانشمند بودن پسرعمو یا هنرمند بودن پسرعمه ما، تاثیر خاصی یا احیانا عامی(!) بر دانشمند یا هنرمند بودن ما ندارد. میشود مثلا ما دیگر لب به غذا نزنیم و اگر کسی ازمان پرسید: «چرا غذا نمیخوری؟» بگوییم:« نیازی به غذا خوردن ندارم چون برادرم هر روز بهترین و لذیذترین غذاها را میخورد!»
موقعیت برتر زندگی فردی، اجتماعی و شغلی ما، به دست خودمان است که رقم می خورد نه با موفقیتهای اقوام و نزدیکانمان در زندگی خودشان. خواهر و برادر من، پسر خالهها و پسر عمههای من و ... با موفقیتها و موقعیتهای ویژهشان، به من یادآور میشوند که افق زندگی، فراتر از روزمرگیهاست. در واقع با تعریف کردن از موقعیت آنها، من به خود و دیگران یادآور میشوم که نزدیکانم به چنان موقعیتی رسیدهاند اما من ...
در زندگی بارها و بارها از موقعیت اجتماعی ویژه و موفقیتهای دیگران صحبت کرده ایم. آیا وقتش نشده که دیگران هم بتوانند از موفقیتهای ما حرف بزنند؟