چقدر جرات داري تا بگويی؛ نميدانم؟
چقدر جرات داري تا بگويي «نميدانم»! تا آبرويت نرود، مثل قبل روي تو حساب كنند، نگويند «اين هم كه هرچه ميپرسيم نميداند»، شخصيتت خرد نشود، تحصيلاتت و تخصصت زير سوال نرود. تا نگويند «پس اينهمه سال كار كردهاي چه ياد گرفتهاي؟» يا نگويند: «پس توي اين دانشگاهها چه چيزي به شما ياد دادهاند؟»
يادم ميآيد سالهاي خيلي دور كه در كلاسهاي تدريس زبان شركت ميكردم، يكي از ترفندهايي كه به ما ياد ميدادند اين بود كه «اگر سر كلاس شاگردي جملهاي، كلمهاي، چيزي را به انگليسي خواست و شما نميدانستيد، مستقيم برنگرديد بگوييد «نميدانم». به نوعي از زيرش در برويد و به قول معروف بپيچانيد. مثلا بگوييد: اين تكليف فرداي شماست. برويد تحقيق كنيد كه اين ضربالمثل به انگليسي چيست. در واقع به اين روش براي خودتان زمان خريدهايد تا جلسه بعد. شما استاد هستيد و وجهه استاد نبايد با يك «نميدانم» از بين برود. راستش را بخواهيد ترفند خيلي خوب و موثري هم بود.
اما خدا آن روز را نياورد كه اين ترفند بشود عادت ما. بشود جزو رفتار هر روز ما، نه فقط سر كلاس كه همه جا آن را تجربه كنيم و وجهه خودمان را نه به عنوان استاد كه به هر عنواني مثل كارگر، كارمند، دكتر، تاجر و خانهدار حفظ كنيم. اين كه فقط به خاطر اينكه از شان و منزلتمان كم نشود، از يك نميدانم فرار كنيم و خودمان و همه را بپيچانيم، همه مردم را بگذاريم سركار و يا اطلاعات غلط بدهيم كه مبادا اين قاب شيشهاي ما ترك بردارد.
اما نگهداشتن اين قاب شيشهاي تا كي و به چه قيمتي؟ اصلا كجاي دنيا گفتهاند كه کلمه نميدانم باعث ازبين رفتن وجهه و شخصيت فرد ميشود، مگر دركشور ما. مگر معلم یا مثلا پدر و مادر ما باید همه چیز را بدانند؟
يك «نميدانم» بگو و خودت و همه را خلاص كن و آسوده نفس بكش. اگر اين قاب شيشهاي بخواهد با يك کلمه ناقابل بشكند، همان بهتركه بشكند تا با هزار دروغ و ترفند حفظش كنيم.
امام علی علیه السلام:
كسى كه از گفتن "نمى دانم" روى گردان است ، به هلاكت و نابودى مى رسد. نهج البلاغه – حكمت 85