به کم قانع نشو!
بعضي از آگهيهاي استخدام را كه پر ميكنيم و يا براي مصاحبه براي كار ميرويم يكي از سوالات ميزان حقوق درخواستي است. ما هم ميمانيم بر سر دو راهي كه اگر حقوق بالا را بنويسيم شايد متقاضي ديگري حقوق كمتري خواسته باشد و كاراز دست ما بپرد. اگر حقوق كمتر بنويسيم شايد بعد پشيمان شويم كه اگر بيشتر مينوشتيم هم قبول ميكردند. آخر سر هم حداقل حقوق را اعلام ميكنيم تا كار را بگيريم. موقع گرفتن وام هم همينطور. سعي ميكنيم مقدار كمتري درخواست كنيم تا با درخواستمان موافقت شود. اين طوري شايد به همه چيز ميرسيم اما به حداقل همه آنها. همين طرز فكر باعث مي شود كه كم توقعي و پذيرفتن حداقلها از طرف ديگران به ما تحميل شود.
آنوقت وقتي هم از كسي كمك ميخواهيم همان حداقلش برايمان كفايت ميكند. اما يك جاي كار ميلنگد. اينكه هميشه طرف مقابل ما مردم نيستند كه بگوييم همين حداقلها هم به نفعمان است. آنجا كه طرف مقابلمان خدا باشد اگر دل به همين حداقلها ببنديم حتما ضرر خواهيم كرد. تو از خدا بخواه... زیاد بخواه. دیگر اینکه چه میزان دریافت میکنی و به چه شکل در مصلحت اوست که به همه چیز اگاه است.