خودت باش نه ترکیبی از دیگران
هنوز شبیه خودم نشدهام. شبیه آنچه همیشه تجسم کردهام. شبیه بخشی از استاد جغرافیایم با آرامشمادرم، به نظر کمی از لجبازی¬های خواهرم هم راهگشا باشد؛ در آینده حتماً لازمم میشود. عاشق دوپهلو حرف زدن و باسیاست بودن گیتیام. هیچوقت نمیتوانی بگویی تو این کار را کردی، به راحتی توپ را در زمین تو میاندازد. باباجان یک جور مدیرت دارد که در هیچکس ندیدهام. همیشه با خودم فکر کردهام ترکیب همه اینها چه پدیده معجزهگری است.
بعضی آدمها تلاش میکنند تا ترکیبی از خصوصیات خوب دیگران شوند و درست زمانی که مرتکب این اشتباه میشوند چیزهای بدشان رو میشود. چون خوبیهای خودشان را درو کردهاند. چون خوبیهای ذاتیاشان، پوشاننده بدیهایشان بوده و حالا آنها را با چیزهایی عوض کردهاند که ناهماهنگ است. مثل محسنات خودشان، ستار نیستند. اصلاً از جنسی دیگراند.
مثل آنکه سفالینهای باستانی و جذاب را (هرچند قدیمی و ساده) با تکههای جواهرهای رنگارنگ تزئین کنی و بخواهی جذاب جلوهاش دهی. آنوقت است که نه آن جواهر زیباییاش را دارد و نه آن سفالینه سادگی و وقارش را. خصوصیات ما آدمها هم از همین جنساند. باهرشکلی، باید از یک جنس باشند با هارمونی و هماهنگی.
اگر توانستی چیزی را به خودت اضافه کنی که خوب باشد و با بقیه ویژگیهایت هماهنگ؛ نقشی زیبا خواهی شد اگرنه بیتردید تصویری نازیبا خواهی شد از آنچه در ذهن داری.