آرام باش تا مار تو را نگزد
مار میخزد. بیسر و صدا و آرام، تا طعمهاش را پيدا میكند. از خودش صدايی در نمیآورد. آرام دورش میچرخد و نيشش را در میآورد و میبرد داخل. منتظر میماند تا واکنش طعمه را ببیند. میگويند اگر بیحركت بايستی و تكان نخوری مار شايد نزديكت بيايد. از كنارت رد شود حتی دورت بپيچد اما نيش نمیزند. چون احساس خطر نمیكند. اما فقط كوچكترين حركت تو كافيست تا احساس خطر كند و آن وقت است كه حمله میكند و تو را میگزد. سماش وارد بدنت میشود و تو را يك دفعه از پا در میآورد.
بعضی از آدمها هم شبيه مار هستند. بیسر و صدا به تو نزديك و نزديكتر میشوند. كنارت میآيند، كاری با تو ندارند. فقط دورت میچرحند. زبانشان حركت میكند ولی نيش نمیزند و نمیرنجاند. اما كافيست با كوچكترين حركت تو، يا حرف تو احساس خطر كنند. لازم نيست چيزی گفته باشی يا او را آزار داده باشی، يك حسادت ساده میتواند منجر به اين واكنش شود. آنوقت آنچنان تو را میگزد كه از اعماق وجودت درد را حس میكنی و تنها تفاوتش با مار واقعی در اين است كه نه يكباره بلكه ذره ذره و آرام آرام تو را از بين میبرد. از درون تو را میخورد.. هر نيشی بخشي از درون تو را میسوزاند و اين سوختن ادامه دارد.
اما مار هم مثل هر حيوان ديگری رام شدنی است. اين ناممكن نيست اما سخت است فقط بايد برايش وقت گذاشت و او را تربيت كرد. زبان هم همينطور. اما اگر به افراد زبان مار برخورد كردی سعی نكن با او مقابله كنی، سعی نكن او را تحريك كنی، چون بزرگترين ضربه را خودت میخوری. سمش كه وارد بدنت شد كارت ساخته است. بهترين كار اينست كه هيچ واكنشی نداشته باشی. آرام باش. تا از آرامشت خسته شود و از كنارت بگذرد و برود.