مثل قدم زدن در مه
- دنیا در نگاه اول پیچیده است. اما فکر نمیکنم حل کردن معمای اون خیلی پیچیده باشه. بر عکس فکر میکنم تا حد زیادی هم ساده است.
- منظورت از ساده بودن چیه؟...
- هستی لایه لایه است. تو در تو و پر از راز و البته پیچیده. برای درک اون باید خوب بود. همین. پاسخ من به این سؤال دشوار همینه. خوب. من فکر میکنم هر کس در هر موقعیت میدونه خوبترین کاری که میتونه انجام بده چیه. اما مشکل زمانی شروع میشه که آدم نخواد این خوب رو انتخاب کنه. در چنین صورتی اون راه رو کمی محو کرده. اگه در موقعیت دوم هم انسان نخواد به خوب تن بده راه محوتر و تاریکتر میشه. وقتی هزار تا انتخاب بد رو به جای هزار تا انتخاب خوب برمیگزینیم، وضع اونقدر آشفته و تاریک میشه که انسان حتی نمیتونه یک قدم هم به جلو برداره. شبیه قدم زدن در مه میمونه که با هر قدم که برداری راه وضوح بیشتری پیدا میکنه. خوشبختانه هستی اونقدر سخاوت داره که دائم یک فرصت و یک شانس دیگه به شما میده تا دوباره از صفر شروع کنید. اما اگه شما در برابر موقعیتی، خوب رو انتخاب کنید راه اندکی وضوح پیدا میکنه. در موقعیت بعدی احتمالا با شرایط پیچیدهتری مواجه خواهید شد که باز هم باید انتخاب کنید. این انتخابها مثل دالانی هزارتو، همیشه در مقابل شما قرار دارند. با هر انتخاب سرعت شما بیشتر و بیشتر میشه. هر انتخاب درست، شتاب شما رو بیشتر میکنه تا اونجا که با سرعت نور هم میتونید پیش برید. در مقابل، هر انتخاب بد از سرعت شما کم میکنه. اونها که دائم به انتخابهای بد دست میزنند، وضع تأسفباری پیدا میکنن. اون قدر کند میشن تا کاملا متوقف میشن و بعد شروع میکنند به فرو رفتن. اون قدر فرو میرن تا این که به کلی دفن میشن. برای این آدمها هم البته فرصت هست امّا اونها مجبورند مدتی رو صرف این کنند تا از اعماق، خودشون رو به سطح برسونند. زندگی مواجهه ابدی انسان است با این انتخابها.