گناه دنباله دار...

گناه دنباله دار...

چه بسا دنباله‌های گناهان ما از خود گناه سیاه‌تر و دامنگیرتر باشد.  
نویسنده: زهیر توکلی
تاریخ انتشار:
73 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
2 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

صبح از خواب بیدار می‌شوی و خلقت تنگ است. مدیر مدرسه‌ای. آن روز به ناظم که از نظر اداری زیر دست توست، گیر می‌دهی و او هم به نوبه خود دو سه نفر از بچه‌ها را گوشمالی می‌دهد. آخر تو سر صبحی حالش را گرفته‌ای و این انرژی منفی از تو به او سرایت می‌کند و از او به بچه‌ها. یکی از آن دو سه بچه‌ای که ناظم زده است توی حالشان، بعد از ظهر که به خانه می‌رود تا شب اعصابش خرد است. مادرش نگران می‌شود ولی چون نوجوان است و غرور دارد، زیاد پاپی پسرش نمی‌شود و وقتی می‌بیند که او تمایل ندارد حرف بزند، به روی خودش نمی‌آورد. پسر نوجوان با اعصاب خرد حوصله درس و مشق را ندارد و برای گریز از ملال، پای اینترنت می‌رود و با موجود دیگری چت می‌کند که معلوم نیست کیست و چه جنسیتی دارد و مال کدام کشور است و چند ساله است و چه کاره است ولی تو مجبوری با هرچه او می‌گوید، بازی را پیش ببری چون فضا، فضای مجازی است. وقتی که به رخت خواب می‌رود ساعت دو بعد از نیمه شب است. او فردا چگونه با چه حال و توانی به مدرسه‌ای بیاید که تو مدیر آنی و دیروز در واقع تو بودی که حالش را گرفته‌ای و یک روز ناظم را و دو بچه دیگر را و مادرش را و حتی پدرش را خراب کردی که شب موقع خواب وقتی خسته از دو شیفت کار می‌خواست سرش را روی بالش بگذارد و بخوابد، تازه سر درد دل زنش باز شده بود و تمام موضوع پسرشان بود که «این روزها دل و دماغ نداره، با من که حرفی نمیزنه تا بفهمم چشه، لااقل تو به فکر باش» و او هم نگران به خواب رفت و صبح که از خواب بیدار شد، خودش نمی‌دانست که چرا خوابش به تنش ننشسته است. ولی من و تو که می‌دانیم چه کسی باعث شده است که آن مرد شب را راحت نخوابید. تو نگذاشتی، تو.
این همه ماجرا نیست. تو آن روز که خلقت تنگ بود، با یکی از دبیران زیر دستت حرفت شد. تو و او از قبل با هم مشکلاتی داشتید ولی می‌شد که آن روز حرفتان نشود و می‌شد که او سال بعد هم در آن مدرسه بماند و یکدفعه دو روز در هفته شکاف مالی در زندگی‌اش درست نشود. اگر تو به خاطر خلق تنگت، با لبخندی بر لب، یک متلک درشت بار آن بیچاره نمی‌کردی آن هم جلوی همکاران، تا اوهم به تو جواب ندهد و حرفتان نشود و پرده‌های حرمت فیما بین پاره نشود و دیگر نه او به سراغ شما بیاید و نه شما او را برای سال بعد دعوت به همکاری کنید. حالا شش ماه است که آقای دبیر برای پر کردن آن شکاف مالی بابت دو روز خالی ماندن ساعات تدریسش روزی دو سه ساعت از وقتی که با زن و بچه می‌گذشت را صرف مسافرکشی با آژانس می‌کند و زنش که از قبل سابقه افسردگی داشت، دوباره به شکل خفیف افسردگی‌اش عود کرده است. و این روزها آقای دبیر دارد فکر می‌کند که «ای کاش چهار روز در هفته مدرسه نداشتم و دست زن و بچه را می‌گرفتم و یکی دوهفته می‌رفتیم سفر! نکند دوباره حالش خراب شود...»
گناه من و تو دنباله دارد، و اصلا در عربی «ذنب» به معنی گناه با «ذَنَب» به معنی دم از یک ریشه است. چه بسا دنباله‌های گناهان ما از خود گناه سیاه‌تر و دامنگیرتر باشد.
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: