بند تعارف را از دست و پای رابطه باز کنید!
تا به حال شده است در جمعی قرار گرفته باشيد و غذايی كه باب ميلتان نبوده بخوريد؟ يا برعكس از خوردن يك غذای خوشمزه در جمع به خاطر اجتناب از حرفی چشم پوشی كرده باشيد؟ تا به حال شده مقابل درخواست دوستانتان و برخلاف ميل باطنی با آنها به گردش و يا خريد رفته باشيد؟ ديگران را به منزلتان دعوت كنيد با وجود اينكه اصلا حال و حوصله ميهمان نداريد؟ و يا قرار مهمی داشته باشيد و به خاطر حضور ميهمان ناخوانده و جلوگيری از ناراحتی آنها قرارتان را برهم بزنيد؟
قطعا جواب خيلی از افراد در مورد سوالات بالا مثبت است. اگر چند وقتی به رفتار خود و اطرافيان و يا حتی افراد جامعه دقت كنيد متوجه میشويد كه خيلی از ما زمان حرف زدن برای اينكه دور و اطرافيان از دستمان دلخور نشوند يا برداشت اشتباه نداشته باشند به خود سانسوری پناه میبريم و آنقدر حرفهايمان را بالا و پايين میكنيم كه اگر تلخی دارد ديگر نداشته باشد. يا اينكه از روی اجبار به درخواست همراهی برای خريد يك نفر جواب مثبت میدهيم در حالی كه ممكن است اصلا حال و حوصله نداشته باشيم.
اين رفتارها و هزاران رفتار ديگر در حالی اتفاق میافتد كه اگر از ما بپرسند: «حرفت را بزن داری رودربايستی میكنی؟» با اطمينان میگوييم: «نه اصلا اينطور نيست!» در حالی که خودمان هم میدانيم واقعیت عکس این نه گفتنهاست و ما به خاطر ترس از برخی دلخوریها از گفتن واقعيت دوری میكنيم و ما با اين انكارها میپذيريم كه ناراحتی را خودمان بر دوش بكشيم.
شما وقتی از روی رودربايستی كاری را انجام میدهيد در آن لحظه با خود ممكن است بگوييد: «ايراد ندارد همين دفعه بود!» يا «رفاقت براي همين وقت هاست!» اما در واقع نوعی فشار دورني را به خود وارد مي كنيد یعنی فكر مي كنيد باید به هر قیمتی که شده درخواست طرف مقابل خود را اجابت کنيد و در غير اين صورت رسم رفاقت و فاميلی را بجا نياوردهايد و چون اين رفتار را با ميل باطنی و رضايت انجام ندادهايد فشار عاطفی هر چند كوتاه، در دراز مدت گريبانگير خودتان میشود و میتواند كاسه صبرتان را لبريز كند.
به عنوان مثال يكی از دوستان شما هر زمان كه میخواهد به مسافرت برود از شما میخواهد كه مواظب خانهاش باشيد و شما چند بار از روی ميل باطنی و چند بار ديگر به اجبار و به خاطر رفاقتتان رودربايستی كردهايد و درخواستش را پذيرفتهايد. اين رفتار اگر ادامه پيدا كند مطمئنا میتواند يك دلخوری ناگفته برای شما به همراه داشته باشد و سرانجام اگر روزی كاسه صبرتان لبريز شود به تعداد دفعاتی كه رودربايستی كردهايد ممكن است واكنش منفی شديدی نشان دهيد كه خودتان هم انتظارش را نداشتهايد.
اين واكنش هم به خاطر اين است كه روح ما نسبت به فشارهای عاطفی كه برخلاف ميل باطنی انجام میشود حساس است و به سادگی نمیتواند آنها را تحمل كند و هر چقدر اين فشارهای عاطفی بيشتر شود میتواند به شكل مجموعهای از دلخورها و كينهها در وجود ما ذخیره و در حالی كه خودمان هم از وجودش بیخبر بودهایم بعد از مدتی به شكل نفرت شود. مصداقش هم میشود روابط بسياری از اعضای فاميل و دوستان كه مدت هاي مديدی با هم رفيق بودهاند اما ناگهان يكی در مقابل ديگری میايستد و بدون اينكه دليل مشخصی باشد روابطشان به هم میخورد.
در پيش گرفتن اين رفتار كجدار و مريض و انفعالی در مقابل ديگران هم معمولا به خاطر اين است كه همه ما فكر میكنيم كه در «نه» گفتن تلخی وجود دارد كه معمولا دوستان و آشنايان دوست ندارند اين «نه» را از ما بشنوند بنابراين رودبايستی كردن را ترجيح میدهيم به مطابق ميل خودمان رفتار كردن در حالی كه تبعات پذيرش درخواستهای ديگران از روی اجبار و رودربايستی در ذهنمان مغفول میماند. برای ما كه عادت كردهايم به پذيرش بیچون و چرای درخواستهای ديگران تغيير رفتار ممكن است سخت باشد اما بايد برای جلوگيری از فوران دلخورها از يك جايی شروع كنيد.
پيشنهاد میشود در مورد درخواستها و پيشنهادهای ديگران كمی بيشتر فكر كنيد. دوست شما اگر هزار بار هم برای شما كار خيری انجام داده باشد شما نبايد خيال كنيد كه هر موقع و در هر موقعيتی كه درخواستی دارد (بدون در نظر گرفتن موقعيت خودتان) سرتا پا گوش شويد و حرفش را به ديده منت بگذاريد و بشويد مصداق «از تو به يك اشاره از من به سر دويدن». دوست واقعی شما موقعيت شما را درك میكند و هيچ وقت انتظار ندارد جبران تمام لطفهايی را كه به شما كرده است در هر شرايطی انجام دهيد.