نتایج تفکیک جنسیتی فضاها(1)
مدتی پیش با یک جمع هفت نفره خانم که به جز دو نفر بقیه بین 33 تا 36 سال سن داشتند به یکی از کوههای اطراف تهران رفتیم. ساعت یازده بود و مسافت زیادی طی کرده بودیم و تصمیم جمع بنابر استراحت و خوردن صبحانه شد. به اولین قهوهخانهای که رسیدیم چون محیط خانوادگی بود، وارد شدیم. اما مسئول قهوهخانه ضمن بیان این نکته که خانمها حق ورود به قهوهخانه را ندارند از ما خواست هرچه زودتر آنجا را ترک کنیم!
به خانمهای جمع بسیار برخورد و همهشان گفتند این نوعی توهین محسوب میشود. یاد تصویب منع ورود خانمها به قهوهخانهها افتادم و برایشان توضیح دادم ماجرا از چه قرار است. عکس العملها جالب بود. آنها فیالفور دختران و پسرانی را نشان دادند که معلوم نبود زن و شوهر یا از محارم هم باشند و به گروهی از دختران و پسران جوان اشاره کردند که چند تخت را اشغال کرده و درحال استراحت بودند.
اما همچنان بحث بر سر احساس توهینی که به عنوان زن به آنان شده بود ادامه داشت. خانمها عنوان میکردند ما هم مانند مردان انسان هستیم و حق داریم از چنین فضایی استفاده کنیم و این برخورد و عدم ورود نوعی توهین و کوچک شمردن و تبعیض بین زنان و مردان است.
به نظرم وقتی قرار است قانونی وضع شود باید به همه جوانب آن نگریست و تنها نباید صرف بیان اینکه خانوادهها از حضور زنان در قلیانسراها شکایت داشتند(!) زنان از ورود به چنین مکانهایی منع شوند. آنهم درحالی که اغلب فضاهای اینچنینی در مراکز تفریحی، قلیان دارند و مجوز ورود زنان به چنین مکانی تنها همراه داشتن یک مرد است و هیچ تضمینی نیست که این مرد از محارم باشد.
وقتی چنین قانونی وضع میشود بد نیست به آمار دختران مجرد و زنان مطلقه و البته تمام زنان متاهلی که میخواهند تنها یا گروهی برای ورزش یا تفریح به چنین جایی بروند نگاه شود. بار روانی چنین برخوردها و محدودیتهایی اگر به دفعات تکرار شود آنقدر خواهد بود که زنان جامعه به این نتیجه برسند که بدون مرد معنا و هویتی ندارند. در نتیجه برخی از زنان مجرد به فکر بیافتند که مجبورند دوستی داشته باشند و آن وقت است که همین قوانین، غیر مستقیم، اهرم فشاری میشود برای دوستیابی.
این یادداشت و بررسی نتایج تفکیک جنسیتی فضاها ادامه دارد...