چرا پاتوق‌هایی برای گفتگو نداریم؟

چرا پاتوق‌هایی برای گفتگو نداریم؟

آیا یکی از دلایل عدم گفت‌وگو، نبود فضای جغرافیایی نیست...
نویسنده: سناء شایان
تاریخ انتشار:
61 نفر این یادداشت را خوانده‌اند
3 نفر این یادداشت را دوست داشته‌اند

-  گفت‌وگو اصل مهمی ست که ما خیلی میانه خوبی با آن نداریم. چرا؟ چون هزار پیش‌ فرض قبل از گفت‌وگو در ذهن‌مان داریم، مثلا این‌که چرا باید با فلانی حرف بزنیم؟ فلانی منظورش از پیشنهاد یک گفت‌وگو چیست؟ نکند می‌خواهد با زبان گول‌مان بزند؟ آخر این گفتگوها مگر به جایی هم می‌رسد؟ بعدتر این‌که اصلن گوش‌هایمان شنوا نیست.
در یک صورت می‌رویم گفت‌وگو کنیم که دل‌مان گرفته باشد و یا درد کند، آن موقع هم درد دل می‌کنیم نه گفت‌وگو؛ متکلم وحده! و بدتر این‌که با گوش‌های مطمئنی و از طریق کانال درستی، گفت‌وگو نمی‌کنیم. کار آدم‌های این دوره زمانه، شده چت و یا بیهوده چرخیدن در شبکه‌های اجتماعی؛ گفت‌وگوهای مجازی، که بیشترش نه از باب تبادل اطلاعات، بلکه برای فرار از تنهایی و درددل با آدم‌های غریبه است. به هر حال، فرض بر اینکه در گفت‌وگوی مجازی اطلاعات خوبی رد و بدل شود، هیچ وقت گفت‌وگوی نوشتاری جای گفت‌وگوی تصویری و شنیداری را نمی‌گیرد. کما این‌که حرکات بدن، پیام‌هایی در خود دارند که بخشی از گفت‌وگو هستند. نمی‌توان گفت، گفت‌وگوی این روزهای ما با آدم‌ها، گفت‌وگوی خوب و یا اصیلی نیست ولی حداقل می‌توان گفت، یک ارتباط کامل(که در آن دریافت مخاطب با منظور فرستنده مشابهت معنی به معنی داشته باشد) نیست. به هر حال پیدا کردن جایگاه گفت‌وگو در ایران(از قدیم تا به حال)، و علل عدم گفت‌وگو و حل این مشکلات موضوع جالبی برای پژوهش است.
 - یورگن هابرماس در کتاب «دگرگونی‌ ساختاری حوزه‌ی عمومی»، «حوزه‌ی عمومی» یا «گستره‌ی همگانی» را تعریف می‌کند. این حوزه سه مشخصه‌ی اصلی دارد:
1.  حوزه‌ی عمومی مکانی برای تبادل نظر نیاز دارد که برای همه قابل دسترسی باشد و امکان بیان و مبادله‌ تجربیات اجتماعی و دیدگاه‌ها در آن‌جا وجود داشته باشد.
2. در حوزه‌ی عمومی، مواجهه با دیدگاه‌ها و نقطه نظرات از طریق مباحثه‌ عقلانی و منطقی صورت می‌گیرد.
3. بازبینی و نظارت منظم و نقادانه بر سیاست‌های دولت، وظیفه‌ی اصلی حوزه‌ی عمومی ست.
شاید مهم‌ترین نکته‌ «حوزه‌ی عمومی» همین گفت‌وگو باشد. حوزه‌ی عمومی جایی ست که مردم بدون ترس از عواقب حرفی که می‌زنند، به تبادل نظر با یکدیگر می‌پردازند.(مسلمن تعریفی که هابرماس ارائه می‌دهد دقیق‌تر از این است.)

- برگردیم به شهرمان و خودمان. در شهر ما حوزه‌ عمومی وجود دارد؟ آیا یکی از دلایل عدم گفت‌وگو، نبود فضای جغرافیایی نیست؟ فضاهای ورزشی وجود دارند، بوستان‌ها هم زیادند و هم‌چنین کتاب‌خانه‌ها و فرهنگ‌سراها. اما پاتوقی که بتوان در آن حرف زد چه؟ کافه‌ها و رستوران‌ها جای خوبی برای حرف‌ زدن‌ هستند. ولی اگر نخواستید پول خرج کنید و فقط خواستید با کسی حرف بزنید چه؟(گرچه در ایران مرسوم است که بعد از خوردن سفارش‌تان، باید محل را ترک کنید و گرنه...) پارک‌ها هم چند منظوره‌اند، آن طرف جیغ و داد بچه‌هاست، این طرف زمین بسکتبال است، آن یکی طرف هم وسایل ورزشی بزرگ‌سالان است و... در ضمن شش ماه از سال هم نمی‌توان از فضای آزاد استفاده کرد. پس کجا جمع شویم و حرف بزنیم؟ نبود پاتوق‌های گفت‌وگو در شهر بدجور به چشم می‌آید. تا حالا چند بار شده با دوستان‌تان برنامه‌ریزی کرده باشید که با هم حرف بزنید، بحث کنید و کارهایی که بلدید را به هم یاد بدهید و بدون جا مانده‌اید؟
 -به گفت‌وگو فکر کنید! به فضای فیزیکی و اجتماعی گفت‌وگو و به علل و عوامل عدم گفت‌وگو. به نظرم اگر گفت‌وگو جای خودش را میان کارهای روزمره‌مان پیدا کند، همه چیز خیلی آسان‌تر می‌شود!
**
  نظریه‌های رسانه، اندیشه‌های رایج و دیدگاه‌های انتقادی/ سید محمد مهدی مهدی‌زاده
 

ایمیل شما :
ایمیل دوستان : (جداسازی با کاما ،)
نام: ایمیل: نظر: