اکران فیلمی ترسناک؛ زبالهها در جوی آب!
خانم جوان کوله به دوش که معلوم است دانشجوست، توی اتوبوس نشسته است. قلوپ آخر آب معدنی توی دستش را میخورد و بطری را تالاپی از شیشه پرت میکند بیرون. دانشجویان سر کلاس کارشناسی ارشد زباله خوراکیشان را میگذارند زیر صندلی. نشستهای کنار رودخانه، چند جوان با تیپهای امروزی و لباسهای مارک نشستند زیر سایه درخت و کمی جلوتر. آب چند دقیقهای یک بار زبالههای تولیدی این جوانان متشخص را با خود میبرد و از منظرهای دلخراش را به وجود میآورد...
روزی چند مورد از این صحنهها را میبینید. خیلی رک و پوست کنده باشید با خودتان و بگویید خودتان هم جزو این متشخصهایی هستید که زبالهشان را هرجا که باشند به بیرون پرتاب میکنند؟ هرجا که باشند! سفر نوروزی رفتید؟ توی طبیعت قدم زدید؟ وجدان خودتان را قاضی کنید و بگویید در مکانهای پر رفت و آمد، زباله چه حجمی از تصویری که توی ذهنتان نشست را اشغال میکرد؟
نگاهی به جویهای اطراف خانهتان کردهاید؟ منظره چندشآور تجمع بطریها و پلاستیکها را دیدهاید؟ از مسئله سلامت گذشته، چشمتان از دیدن اینهمه زباله خسته و رنجور نمیشود؟ توی خیابان یکهو موش زیر پایتان دویده و از ترس زهرهتان را آب نکرده است؟ به نظرتان چه کسی غذای این موشها را تامین میکند جز من و شما؟ وقت بارندگی، صحنه رقتآور گرفتگی جویهای آب و پخش شدن زبالهها تا وسط خیابان، کیفیت زندگی چه کسی را پایین میآورد، جز من و شما؟
دقت کردهاید چقدر بلد هستیم از حقوق شهروندی بگوییم و مذمت کنیم مسئولانی را که نمیتوانند موشها را از بین ببرند و جوری خیابانها را طراحی کنند که وقت بارندگی، معابر دچار آب گرفتکی نشوند؟ تا به حال از خودتان پرسیدهاید بخشی از این نابسامانی گردن کسی نیست، جز من و شما؟
کسی برای رعایت نکردن فرهنگ عمومی یقه ما را نمیگیرد. تنها حامی برای اجرا شدن این فرهنگ، وجدان و عرف است؛ یعنی وقتی آشغال روی زمین نمیریزیم که مجبور باشیم. نگاههای شماتت بار همه عابران ما را ناچار کند که از انداختن زباله پرهیز کنیم. همین میشود که هرکداممان که به کشورهای اروپایی مهاجرت یا سفر میکنیم، ناخودآگاه تابع فرهنگ آنها میشویم و هیچکدام از این کارهای زشت را انجام نمیدهیم.
شاید بد نباشد کمی به این قضیه فکر کنیم که اصلاح موارد بزرگتر، از اصلاح همین موارد به ظاهر کوچک و کم اهمیت شروع میشود. هرچند که تاکید میکنم ریختن زباله در طبیعت اصلا مسئله کم اهمیتی نیست. کمی به آمار عمر زبالههای رها شده در زمین توجه کنید تا عمق فاجعه دستتان بیاید.
طول عمر زبالههای رها شده در آب و خاک:
پوست میوه: ۳ ماه
کبریت: ۶ ماه
کارت تلفن، ظروف یکبار مصرف پلی استرن: ۱۰۰۰ سال
روزنامه: ۳ تا ۶ ماه
قوطی نوشابه: ۱۰۰ سال
آدامس: ۵ سال
فیلتر سیگار: ۱ تا ۲ سال
فندک: ۱۰۰ سال
بطری، لیوان پلاستیکی: ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ سال
شیشه: ۴۰۰۰ سال
به صفر این اعداد نگاه کنید. کمی عمیق شوید تا دریابید، دیدن منظره پرتاب شدن یک زباله خارج از سطل آشغال چقدر میتواند ترسناک باشد. این صفرها واقعا هول به دل من و شما نمیاندازد؟ به نظرم تماشای زباله روی زمین میتواند ترسناکترین فیلم ساخته بشر باشد!
نکته دیگری که بد نیست در درجه بعدی به آن توجه کنیم این است که علاوه بر رها نکردن زبالهها در زمین، سعی کنیم که زباله هم تولید نکنیم. وقتی خرید ما از سوپر داخل کیفمان جا میشود چرا باید مغازهدار مثلا آبمیوه ما را داخل پلاستیک بگذارد؟ وقتی میشود میوها را با هم داخل یک پاکت ریخت چرا باید برای هر نوع میوه یک پلاستیک جدا برداشت؟ چرا و از کی مد شد که برای مهمانهایی با تعداد بالا ظرف یکبار مصرف استفاده کنیم که مبادا شستن ظرفها برایمان سخت شود؟
کمی و فقط کمی به عمق این فاجعه انسانی دقت کنیم.