کاش المپيک 2012 در تهران بود!
چند سال پيش بود که در خبرها آمد دولت چين برای حفظ آبروی خود و مردمش زمان برگزاری مسابقات المپيک 2008 در تلاش است عادت زشت انداختن آب دهان در پياده رو را از سر مردمش بيرون بياورد. يکی از اقدامات مسئولان چين، نصب پوستر کاريکاتوری درباره پرتاب آب دهان در معابر پکن بود. اين کاريکاتور فردی را به تصوير کشيده بود که آب دهانش هنگام انداختن روی زمين تبديل به بمب هستهای میشد. کاريکاتور سعی داشت اين را به عابران بفهماند که انداختن آب دهان روی زمين و تخريب آبروی مردم چين جلوی کشورهای ديگر با انداختن بمب هستهای برابر است!
راستی تا به حال کمی به مسير رفت و آمدتان توجه کردهايد؟ کف پيادهروها را دیدهاید؟ اگر نه که نبينيد! اگر بله و اگر با يادآوری صحنههای تهوع آور پيادهروها در صبح هنگامان مفرح، حالت تهوع بهتان دست نداده است، شما را به خواندن ادامه يادداشت دعوت میکنم. و در ضمن يادآور میشوم حتما يک عدد نايلون جهت انجام اعمال ضروری کنار دستتان بگذاريد.
همچنانکه دوباره مسير رفت و آمدتان و تمام صحنههای زشت و دور از شان شهر نشينی و تهوعآور يادتان میآيد، سعی کنيد به خودتان اين را هم يادآوری کنيد که همان کلاس اول و دوم بود که اعمالی که نبايد در خيابان انجام دهيم و آنهايی که بايد انجام دهيم را در تمرینات کتاب فارسی خواندیم. در این تمرين بین عکس زنی که داشت زمان سبز شدن چراغ از خیابان رد میشد و پسری که داشت کار غلط انداختن پوست موز را انجام میداد، عکس ديگری هم بود؛ پسری که داشت آب دهانش را روی زمين میانداخت. راستی اغلب شهروندان دو کلاس سواد که ديگر دارند، ندارند؟!
باور بفرماييد غرض رفتن روی اعصاب شريف شمای خواننده نيست. روايت حقيقتی است که بارها و بارها ديدهايم و دربارهاش هيچ ننوشتهايم... اما حسابش را بکنيد که آدم از هرچه سر به زير بودن است، پشيمان میشود انقدر که حالت تهوع میگيرد سر صبحی. البته اگر سواره هستيد و تمام مسافت را هر روز با وسيله نقليه خودتان طی میکنيد، حق داريد که وجود چنين صحنههايی را، آنقدر که پيادهها پررنگ میبيند، نبينيد. از کی تا به حال سواره از پياده خبر داشته است؟
حالا اين عمل قبيح را که فاکتور بگيريم( چه کار سخت و صعب و ناممکنی!) چرا عدهای پوست موز را کف زمين میاندازند؟ اين را که ديگر در تمام دنيا، تمام فيلمهای کمدی، تمام آگهیها و … گفتهاند که وقتی پوست موز را روی زمين میاندازید يک عابر بیچارهای ممکن است لیز بخورد. همين امروز وقتی از خانه بيرون آمديد تا زمانی که به مقصد رسيده چند تا پوست موز روی زمين ديديد؟
نگه داشتن زباله و ريختن آن در زبالهدانی آنقدر کار سختی است که عدهای هرکجا که باشند زبالهشان را روی زمين میريزند؟ مگر نه اينکه حفظ نظافت شهر جزء اولين آداب شهر نشينی است و همه موقع سخنراندن که میشود کلی میگويند چقدر زشت است و بد است و غيره.
پس چرا عدهایحوصله انجام اين وظيفه شهروندی را ندارند؟ مگر نه اينکه گفتهاند در روزی روزگاری که اروپايیها روی درخت و غار زندگی و در رودخانه حمام میکردند، ايرانیها حمام داشتند و کتابخانه و زندگی متمدن؟
اين مشکل که شايد برای کمتر کسی به معنای واقعی معضل باشد(معضل استفاده روزی دو تا نايلون، يکی برای رفت و يکی برای برگشت) و يکی از مصاديق بارز آبرو ريزی و خجالت آوری برای مردم شهر نشين محسوب شود. اما کافی است کمی به اين مسئله بيانديشيم که پيشرفت و متمدن شدن از همين مسائل به ظاهر کوچک شروع میشود و به مسائل بزرگتر میرسد. اگر از من بپرسيد، میگویم معضل ريختن زباله و آب دهان و (...) از معضل سرعت بالای رانندگان و لايی کشيدن در اتوبانها مهمتر و حادتر است. اگر برعکس فکر میکنيد، حق داريد؛ شما سواره هستيد و من پياده!
کاش گذر المپيک 2012 به تهران میافتاد...