به بهانه اکران "هیس... دخترها فریاد نمیزنند"
«هیس... دخترها فریاد نمیزنند» عنوان فیلم در حال اکران پوران درخشنده است. این فیلم روایت یک آسیب اجتماعی است که گریبان برخی دختران را در جامعه میگیرد و خانوادهها به دلیل ترس از آبرو سکوت میکنند و بر جنایت فرد مجرم سرپوش میگذارند. متاسفانه با این سکوت به مسائل روانی که برای دختر آسیب دیده به وجود آمده نیز دامن میزنند. مسائلی که گاه تا پایان عمر گریبان دختر را رها نمیکند و او از داشتن یک زندگی عادی محروم میشود هرچند که در ظاهر مشکلات روانی که با آن دست و پنجه نرم میکند، هویدا نباشد. گرچه پوران درخشنده نتوانسته است از پس پرداخت سوژه برآید و در نهایت فیلمی نه چندان تماشایی و باورناپذیر به نمایش گذاشته است اما سوژه فیلم و تابوشکنی این کارگردان در پرداخت به این مضامین قابل تحسین و درخور توجه است و جا دارد به بهانه اکران آن به این آسیبها و مفهوم «آبرو» پرداخته شود.
در این فیلم روی دو موضوع تاکید شده، اول بی توجهی والدین به کودک و عدم مراقبت درست از او در سن خردسالی و دوم پنهان کردن جنایت بزرگی مانند آزار جنسی به دلیل ترس از آبرو که در این یادداشت نیز حول همین دو محور صحبت میکنیم.
نکته اول هشدار صحیح فیلم درباره مراقبت از دختران و عدم سهل انگاری در این زمینه است. قدیمیها یک مثل داشتند؛ «دختر و پسر مثل پنبه و آتش هستند.» و با تکیه بر این مثل سخت گیری در مراقبت از دختر تا حدی بود که به هیچ عنوان او را با مردانی جز افراد درجه یک تنها نمیگذاشتند. این سخت گیری در برخی خانوادهها تا جایی پیش میرفت که مادران دختر خود را با برادر تنی نیز تنها نمیگذاشتند، چراکه به گفته مددکاران اجتماعی بخشی از تجاوزها متاسفانه از طریق محارم و حتی پدر صورت میگیرد. در حال حاضر نیز مادران دلسوز در نگهداری از دختران خود این مراقبتهای ویژه را دارند اما شاید لازم است که بدون ترس از تابوها آموزشهای لازم به مادران داده شود تا بدانند چطور از دختران خود مراقبت کنند و چه مسائلی را به او آموزش دهند تا در صورت رخ دادن هر مورد ناگواری، چه مسئله مهمی باشد چه کم اهمیت، اتفاق را با مادر خود مطرح کنند تا از بروز اتفاقات آسیبزا جلوگیری شود.
نکته دوم و البته با اهمیتی که این روزها شایع است، پدیده ماهواره و تماشای بدون مرز و محدودیت آن در خانه و در حضور فرزندان خردسال است. والدین و خواهر و برادر بزرگتر به دلیل تماشای مکرر برخی تصاویر خارج از عرف و اخلاق، دیگر توجه چندانی به اخلاقی نبودن این تصاویر و تاثیری که روی بلوغ زودرس فرزندان دارد، نمیکنند. همین امر باعث میشود فرزند خردسال بدون درک درستی از تصاویر، گاه همان روش را برای ابراز محبت به کار گیرد و به طور مثال طوری دوست همسال خود را در آغوش بگیرند که همخوانی چندانی با سن او ندارد و همین مسئله در برخورد با اعضای فامیل و ... هم صورت میگیرد و متاسفانه دیده میشود برخی والدین حساسیت چندانی به این امر نشان نمیدهند. باید یادآور شد که این بیتفاوتی نیز ناشی از تماشای مکرر صحنههای خلاف عرف و اخلاق از تلویزیون است. بروز رفتارهای ویژه بزرگسالان از کودکان نیز این احتمال را در پی دارد که بیشتر در معرض آسیب قرار گیرند.
نکته بعدی سرپوش گذاشتن خانوادهها بر روی مسائل به اصلاح ناموسی است. خانوادهها از ترس ریختن آبروی خودشان و دخترشان آزار و تجاوز صورت گرفته را پنهان میکنند و حتی با یکدیگر هم صحبتی در این زمینه نمیکنند تا مبادا راز آشکار شود. چه رسد به اینکه به پلیس شکایت کنند تا دست متجاوز برای همیشه کوتاه شود. خانواده در حالی این پنهانکاری را صورت میدهند که گمان دارند، با پنهان کردن، آن اتفاق برای همیشه محو میشود درحالی که آسیب کوچکترین آزار جنسی سالها در روان فرد میماند و بسته به میزان آزار فرد را در بزرگسالی رنج میدهد. دربرخی موارد حتی خود فرد مطلع نیست مشکلات و مسائلی که برای او به وجود میآید ناشی از اتفاق تلخی است که در کودکی برای او رخ داده. شایعترین عارضهای که تجاوز در خردسالی بر روی روان دختران میگذارد، عدم توانایی برای ارتباط عاطفی با همسر است که گاه تا بعد از زادواج متوجه چنین مشکلی نمیشوند. این درحالی است که اگر عرف و تفکرات نادرست در زمینه برداشت از کلمه «آبرو» کنار گذاشته شود، علاوه بر تنبیه مجرم و کم شدن این قبیل تجاوزها(چون فرد اطمینان دارد که والدین به دلیل ترس از آبرو پیگری ماجرا میشوند) میتوان با برخورد درست با کودک آسیب دیده و انجام مشاوره، از شدت آسیب کاست. اما سپردن این مسئله به دست فراموشی و بایگانی خاطره بد در ضمیرناخودآگاه، ممکن است پس از گذشت سالها طور دیگری ظاهر شود و دوباره فرد را دچار آسیبی جدید و سرخوردگی تازه کند و برای همیشه او را از زندگی آرام محروم کند.