چرا همیشه دنبال تخفیف هستیم؟
چند روز پیش خبری خواندم درباره اینکه شرکت الجی، برای گوشی نوظهورش در بازار ، تخفیف 50 درصد در نظر گرفته است. شرکت سامسونگ هم پیش از الجی دست به چنین اقدامی زده بود؛ اما الجی سخاوتمندانه، تخفیفی چشمگیر برای گوشی الجی جی2 قائل شده بود؛ کنجکاو شدم میزان استقبال از این حرکت شرکت ال جی را پیگیری کنم!
در جستجویی که داشتم به گزارشی برخوردم که از خواندن آن حیرت کردم و از شما چه پنهان دلم کمی سوخت. فروش این گوشی در نخستین روز، به خاطر تخفیف فوقالعادهاش باور کردنی نبود. جوانهای بسیاری صبح روزی که فروش این گوشی آغاز میشد، جلوی پاساژی در میدان تجریش صف بسته بودند و خیلیها با چهرههایی خوابآلود و خسته، خودشان را به آنجا رسانده بودند تا مبادا از منفعتی که به آنها رو آورده بود جا بمانند! در گزارش آمده بود که خیلیها در این صفها سر خرید چند گوشی بیشتر، با یکدیگر دست به یقه شدهاند و کار حتی به زد و خورد هم کشیده است... اگر چه کسی صدمه جدی ندیده بود، اما محتوای گزارش، به یک دلمشغولی برایم تبدیل شد.
نمیدانم چرا ناگهان، به یاد صف فروش گوشیهای آیفون افتادم که تصاویر آن در اینترنت منتشر شده بود و نام «تیفوسی»های آیفون را روی هواداران این برند چسباند! هوادارانی که میلیونی برای خرید گوشیهای مورد علاقه خود هزینه میکردند و در میان آن صف کسانی هم بودند که از سر منفعت و پر کردن جیب خود روی خرید این گوشیها سرمایهگذاری میکردند.
تفاوت میان جوانانی که در پی نام «آیفون» شب را روی کارتن خوابیده بودند و جوانانی که برای خرید گوشی الجی در میدان تجریش صف بسته بودند، از زمین تا آسمان بود. هواداران آیفون از شدت عشق و علاقه به محصولات آیفون – دریغ از یک درصد تخفیف که اپل در فروش اولیه آیفون5، قائل شده باشد- به بازار و صفهای طولانی فروشگاهها رو آورده بودند و حاضر بودند برای آنچه دوستش داشتند هزینه بپردازند و جوانان ما برای بهره بردن از تخفیف یک گوشی جدید، که مهره آس برند الجی محسوب میشد، امید داشتند که در سایه فروش این گوشیها، سودی کترهای به جیب بزنند و ...
در مقابل جوانان دیگری، فرهنگ هزینه کردن برای به دست آوردن چیزهای بزرگ و خوب را به خوبی میآموزند ولی جوانان ما میآموزند که برای به دست آوردن چیزهای خوب، در کمین تخفیفهای مناسب باشند، کم هزینه کنند، خوب پز بدهند و سرشان را با افتخار بالا بگیرند!
با خود گفتم، کاش این صف برای برندی به جز ال جی بسته میشد! چرا الجی؟ سر و دست شکستن برای این برند که در سطحی متوسط و میانه در تکنولوژی قرار دارد تأمل برانگیز است. دیرزمانی است که مردم به رغم اینکه جنس خوب را میشناسند و از داشتنشان استقبال میکنند، برای هیچ برندی سر و دست نمیشکنند و برای هیچ حادثه از سر عشق و علاقه صف نبستهاند. دیر زمانی است که وقتی کسی را میبینیم که برای کیف، کفش، لباس، لوازم منزل و برای هر چیز مورد علاقهاش هزینه میکند، تعجب میکنیم و با حالتی که نشان از به سخره گرفتن حرکتش دارد، میگوییم: «چه خوشحال است؟!»
شاید موارد مشابه بسیاری را به یاد آورید که تصویر مردم را در صف خرید با تخفیفهای کلان برایتان مجسم کند. صف تخفیف لباسهای مارکدار، صف خرید تلویزیونهای بالای40 اینچی که آف 30 درصد خورده است. صف بدلیجات و برندهای تخفیف خورده آنچنانی و ... مردم همیشه در صفی که روزگار طوری بارشان آورده که «منفعت» را بر آنچه دلشان میخواهد ترجیح میدهند و بیشتر از هر چیز به «پوز» ظاهری خود فکر میکنند.
به همه این صفها که نگاه کنیم، میبینیم در وجود خیلی از آدمهای اطرافمان چیزی شکل گرفته است که بیشتر از آنکه بتواند آنها را مجاب کند برای رسیدن به چیزهای خوب هزینه کنند، آنها را ترغیب میکند تا برای حفظ «پوز» و جایگاه اجتماعی، در کمین باشند؛ جلوتر از همه در صف بایستند و اگر کسی چیز خوبی در دست داشت –اگر مسخرهاش نکنند- در بهترین حالت او را نادیده بگیرند.
جای خالی «نظر» که نشانه شوق و ذوق است، در زندگی اطرافیانمان به خوبی احساس میشود و اگر کسی بخواهد از سر جوانی و شوق برای دوست داشتنها، خواستهها و نظراتش هزینه کند، یا نمیتواند یا اگر بتواند متهم میشود به «خوشحالی». با این وجود، «نظر» داشتن برای زندگی شجاعت میخواهد و تلاش، و اگر کسی چنین جسارتی داشته باشد، قطعا قابل احترام است.
البته باید این نکته را یادآور شوم که در این یادداشت نخواستم به بعد مالی این اتفاق از این جهت نگاه کنم که ممکن است برخی به علا توان مالی پایین در کمین تخفیف باشند. چراکه معتقدم عده کمی به این علت در صف های طولانی تخفیفها میایستند. بلکه معتقدم هنوز این فرهنگ جا نیفتاده است که برای اتفاقات خوب هزینه کنیم.