نگاهی به سرنوشت تلخ دانش آموز شیرازی
دختری در مدرسه ابتدایی شیراز به دلیل داشتن تلفن همراه از کلاس اخراج شده است. این اخراج چند روز ادامه داشته و در روز سوم دختر مدرسه را ترک کرده و خود را در خانه حلق آویز کرده است. مدیرکل ارزیابی و عملکرد شکایات آموزش و پرورش با اشاره به خودکشی دانش آموز شیرازی اعلام کرده است: مدیر مدرسه دانش آموز را اخراج نکرده و تنها از ورود او به کلاس ممانعت کرده است، اما دانش اموز در روز ششم آذر ماه بدون اطلاع مدرسه را ترک و در خانه دست به خودکشی میزند.
سید رحیم میرشاه ولد در مورد خودکشی دانش آموز شیرازی گفته است: در تاریخ چهارم آذر ماه مدیر مدرسه برای آنکه با خانواده دانش آموز هماهنگ باشد درخواست ملاقات با والدیننش را برای روز پنجم آذرماه راس ساعت 9 می کند. والدین دانش آموز در ساعت 11:30 به مدرسه مراجعه می کنند که مدیر مدرسه در این ساعت به اداره آموزش و پرورش مراجعه کرده و در نتیجه همکاران به والدین اعلام می کنند در تاریخ ششم آذر ماه به مدرسه بیایند.
به گفته میرشاه ولد اما والدین دانش آموز در تاریخ ششم آذر به مدرسه نمی روند و پیگیر وضعیت فرزندشان نمی شوند. مدیر مدرسه نیز در این تاریخ از دانش آموز می خواهد که به کلاس درس نرود تا والدینش به مدرسه مراجعه کنند. در این میان دانش آموز بدون اطلاع مدیر و معاون، مدرسه را ترک کرده به خانه بر می گردد و خود را حلق آویز میکند.
این اتفاق تلخ و هولناک باعث تشویش اذهان عمومی شده و عواطف مردم جریحهدار شده است و به طبع هرکسی خود را به جای والدین دختر بگذارد دلش میخواهد مدیر مدرسه و ناظم و ... را به اشد مجازات برساند. درحالی که از نظر قانونی شاید مدیر هیچ نوع خلافی را انجام نداده باشد و برخورد با دانش آموز خاطی که موجب اخلال در نظم شده است، امری طبیعی باشد. اما این اتفاق هولناک پیامهایی را با خود به همراه دارد:
نکته اول اینکه مدیر و ناظم و معلمی که برای رعایت انضباط تلاش میکنند و قوانین محکمی را برقرار میسازند به این مسئله توجه کردند که ممکن است دانش آموزی از نظر روحی سادهترین تنبهها را هم برنتابد و دست به اقداماتی غیرقابل جبران بزند؟ مدیر با محروم کردن دانشآموز از کلاس قصد داشته است کجای کار را درست کند؛ بیاهمیتی والدین برای حضور به موقع در مدرسه و رسیدگی به موارد انضباطی یا ترک عادت داشتن گوشی همراه توسط دانش آموز؟
نکته دوم این است که مدیر و معلم و مشاور و ... هیچکدام متوجه اختلال روحی یا اوضاع نا به سامان این دانش آموز نشده بودند که به جای حل مشکل او را تنبه کردند؟ این طور که از شواهد امر و گفته رسانهها پیداست، دختر دو روز بعد از توقیف گوشی و ممانعت از ورود به کلاس خود را حلق آویز میکند و این نوع خودکشی به حتم چیزی نیست که در همین مدت کوتاه به فکر دختر دبستانی رسیده باشد، آنهم به خاطر نرفتن سر کلاس. به حتم او در بحران روحی قرار داشته است و این تنبه سرعت او را در رسیدین به پایان بیشتر کرده است.
مدیر و معلم و ناظم و در کل هر کسی که حق تبیه شخص دیگری را دارد، حتی موجه و با کسب اجازه قانون آیا از نظر انسانی به این مسئله توجه میکند که تبیه یکسان برای همه نتیجهای یکسان ندارد و هر شخصی بنابر شرایط روحی و جسمی و موقعیتهای مختلف از این تنبیه تاثیر میپذیرد؟ ممکن است دانش آموزی با خنده و سرخوشی پشت در کلاسی که از آن محروم شده است پرسه بزند و خوشحال باشد که ساعاتی صاحب اوقات فراغت شده است، دانش آموز دیگری از استرس عقب ماندن از تحصیل دوباره ناخن جویدنش را از سر بگیرد و دانش آموز دیگری به این نتیجه برسد که به آخر دنیا رسیده است و خودش را حلق آویز کند. سوال اینجاست که تنبیه این دانش آموزان و محروم کردنشان از کلاس کجای مشکل را حل میکند؟