نوروزی گرفتار سونامی چشم هم چشمی
این روزها بازار شب عید داغ است، تا جایی که گاهی اوقات دست و دل مشتریان را بد میسوزاند، افرادی که میخواهند هر چه طی سال پسانداز کردهاند خرج کنند، اما باز هرچه حساب و کتاب کرده و چرتکه را بالا و پایین میکنند و کفگیرهایشان را محکم به ته دیگ میخورد، میبینند دیگر ریالی در چنته ندارند.
البته داستان این کفگیر و دیگ از آنجا آغاز میشود که خریدهای سال نو بیش از خانه تکانی چهار دیواری خانه و دل افراد اهمیت پیدا میکند. اینکه همسایه و فامیل چه در خانه دارند و کفه ترازوی اعتماد به نفس ما هم با داشتن آن وسیله سنگینتر خواهد شد، شروعی است برای داستان دنباله داری به نام معطلی طولانی مدت در ترافیک، گشت زدنهای خسته کننده در خیابانها و مراکز خرید و در خاتمه هزینه کردن تمام آنچه که در طول سال به سختی اندوختهایم. اما چرا این اتفاق میافتد، پرسشی است که در پاسخ به آن باید گفت؛ بروز پدیدهای به نام مصرف گرایی یکی از این دلایل است، رفتاری که مانند ویروسی از کشورهای توسعه یافته به ممالک در حال توسعه تسری یافته، در این مناطق نیز از شهرها به جوامع روستایی ریشه دوانده است و مبتلایان زیادی دارد. در این میان ولی سونامی به نام چشم و هم چشمی هم بی تقصیر نیست، واقعیت این است که از سالهای دور نو کردن کاشانه به مناسبت فرا رسیدن سال نو مرسوم بوده، اما این رسم در گذر ایام دستخوش تحولات زیادی شده و آداب و رسوم خود را به خریدهای غیرضروری داده است. نتیجه آن شد که خرید مبلمان، پرده، لوازم آشپزخانه و ... فشار مالی زیادی را به خانوادهها تحمل میکند. پاکیزگی و نو پوشی در یک چشم به هم زدن جای خود را به خودنمایی و فخر فروشی میدهد. «چرا فامیل، دوست یا یک آشنا باید یک وسیله را در خانهاش داشته باشد و من نداشته باشم، مگر من چه چیزی کمتر از او دارم و .... » میشود دیالوگ های روزمره و تکراری شب عید که گاهی نخستین جرقه را برای تیره و تار شدن شب عید و روزهای تعطیل بهاری روشن میکند.
چنین برخوردی زمانی از سوی افراد بروز مییابد که معیارهای ارزشی در وجود آنها نهادینه نشده، به شاخصههای ارزشمند دیگر برای ارائه توجهی نداشته باشد یا مبنای قضاوت درباره خود را نظر دیگران قرار دهد. در این صورت باید گفت وی از نظر تکامل عاطفی، فکری و شخصیتی با مشکلاتی مواجه است که باید در صدد رفع آنها برآید.
برای او فقط دیدگاه دیگران مهم است اما زمانی که معیارهای ارزشی درون ذهن فرد جای گرفت، آنگاه از وابستگی به نظر رهایی میابد. هنگامی که شخص دائم خود را از چشم دیگران ارزیابی میکند و فقط ظاهر برای او اهمیت دارد به تبع آن از معنویات و مسائل ارزشی غافل میشود که این خود چالشهای دیگری را در زندگیاس رقم خواهد زد. مانند کودکی که هر شیئی را در دست کودک دیگر میبیند می خواهد چون قدرت تفکر و رازیابی وی هنوز کامل نشده است.
این رویکرد میتواند موجب بروز مشکلات دیگری علاوه بر فشار مالی شود. به عنوان نمونه اگر خانوادهای چشم و هم چشمی را الگوی رفتاری خود قرار دهند، از آنجا که فرزندان آنها والدین را ملاک اعمال و برخوردهای خود قرار میدهند، میآموزند چگونه حسادت کنند و ظاهر و ثروت را ملاکی برای فخرفروشی قرار دهند. درحالی که هیچگاه نمیآموزند، ارزش هر شخص به صمیمیت، یک رنگی، دوست داشتن دیگران و از خود گذشتگی است. نتیجه بروز تنش، بی قراری، نارضایتی، اضطراب، افسردگی حتی فساد اخلاقی در فرد خواهد بود.
البته به این عوامل می توان تنوع طلبی را نیز افزود، قدیمها شب عید به این معنی بود که باید خانه را آراسته کرد، به عبارتی تمیزی و پاکیزگی، فرشها، دیوارها و حیاط سنتی بود که شوق فرارسیدن بهار را دو چندان میکرد. حس و حالی که این روزها خریدهای غیرضروری از جمله تعویض سرویس خواب، کابینتهای آشپزخانه، فرش و ... آن را تبدیل به دغدغه و نگرانی کرده حتی کار را به جور کردن وامهای سنگین و رفتن زیر قرض تا پایان سال آینده کشانده است. در مواردی نیز این ماجرا آغازی برای دعواهای خانوادگی و اختلافات زناشویی شده است. بهپوشی و نوپوشی و پاکیزهپوشی جای خود را به فخر فروشی و مصرف گرایی و خودنمایی میدهد.
از این موارد که بگذریم برخی از کارشناسان نیز بر این باورند که امروزه تبلیغات و نمایش فیلمها و سریالهایی که در آن تجملگرایی به تصویز کشیده میشود نیز نقش مهمی در بروز این مشکلات دارند، وقتی افراد الگوهای رفتاریشان را از این موارد انتخاب میکنند بدون اینکه در کنار آنها به اقدامات فرهنگی بها داده شود، نتیجه بروز آسیبی میشود که گاهی هوای بهار را سرد و بر در خانه محبت قفل میزند. پس بهتر است هر فرد ابتدا تغییر را از خود شروع کند و در این روزهای باقی مانده کمی عمیق تر خواسته و ارزش هایش را مرور کند. تا هنگام تحویل سال به جای جیبهای خالی و قسط های سنگین کوله بارش پراز محبت و پاکیزگی باشد.