زندگی با کیفیت پایین در روزگاری با کیفیت عالی
دزدی داشت با اره قفل مغازهای را میبرید. صاحب مغازه سر رسید و گفت: چه میکنی؟ دزد جواب داد: ساز میزنم. دوباره پرسید پس چرا سازت صدا ندارد؟ دزد رند کم نیاورد و گفت: صدایش را فردا میشنوی!
حالا شده حکایت اوضاع فرهنگ ما که شاید امروزمان همان فرداست که آمده و هنوز صدای ساز را نشنیدهایم. صدای ناکوک موتورسواری که پیاده رو را برای گاز دادن انتخاب کرده، رانندهای که جلوی بیمارستان بوق میزند، سکههایی که وقتی صرف انواع و اقسام بیماریهای ناشی از فرهنگ درست مسواک نزدن، درست غذا نخوردن و تجویز خودسرانه دارو و ... میشود جیرینگی صدا میدهند، بطری نوشابهای که زیر چرخ تاکسی تِقی صدا میدهد، و روحی که دارد آرام و بیصدا در بین پِرت پِرت ماشینها و ساختمانهای قناسی که تنها عنصر سرعت در ساختشان رعایت شده و لاغیر فرسوده میشود.
البته همه اینها عادی میشود و به تمام نداشتههایمان کنار میآییم وقتی مدتهاست طعم سکوت را نچشیدیم، جیک جیک گنجشکی به گوشمان نخورده و هیچ برگی زیرپایمان خرد نشده تا خش خش کند. در نهایت اینکه به نظر میرسد کیفیت زندگیمان انقدر پایین آمده که اگر اینطور زندگی نکنیم انگار چیزی کم داریم. شاید شما هم به وفور دوستانی داشته باشید که وقتی به مسافرت میروند دلشان برای دود و ترافیک تهران تنگ میشود. تهرانی که کسی سالها پیش به فکر افزایش ناوگان حمل و نقل عمومی نیافتاد، وقتی فرهنگ داشتن وسیله شخصی توسط آنها که پولی به جیبشان میرفت به اسم چرخیدن صنعت رواج داده شد، بدون اینکه توجه کنند در اسلام به تلاش زیاد و مصرف کم تاکید شده و ... در نهایت شد آنچه شد.
حالا ما ماندیم و معضلات اقتصادی، اجتماعی و گاه سیاسی که ریشه در فرهنگ ما دارد. ما ماندیم و آدم شهریهای خسته و عصبی که بعضی اوقات فرقی با ماشینهای کوکی ندارند. آنهم وقتی گرفتار زندگی شدند که با وجود تمام تلوزیونهای صفحه تخت با رزولیشن بالا، ماشینهای تمام اتوماتیک و تحت لیسانس فلان، خودروهایی آخرین سیستم اسپورت و خانههایی با نمای تمام سکوریت در شهری تمام آفتابی، بدون کیفیت سپری میشود. همین است که گاه گاه زمزمه میکنیم چقدر زندگیها راحت شده با این همه وسایل مدرن، فقط نمیدانیم چرا آدمها انقدر ناراحتند؟!
برخی از مشکلات روانی و جسمی ما( که البته گاهی به علت رنجور شدن خودبیمار انگاری است) با رفع مشکلات فرهنگی حل خواهد شد. آنچه مسلم است، وقتی روح ناتوان شد به دنبال آن بیماری جسمی هم خواهد آمد. در این میان رسانه ملی، باز هم مثل همیشه، میتواند نقش بسزایی داشته باشد. البته طی این سالها همواره برنامههای روتین تلویزیون به مبحثهایی چون مسائل روانشناسی و بهداشتی و فرهنگسازی در جامعه پرداختند. اما اینکه خروجی این برنامه چقدر به حال جامعه مفید بوده و چقدر مورد اقبال واقع شده جای بحث کارشناسی دارد. هرچند که به صورت غیر کارشناسی هم می توان به خوبی دریافت که خروجی چین برنامههایی در آموزش هنر آشپزی و خانه آرایی موفقتر عمل کرده است. چنانچه میبینیم به محض تبلیغ فلان فراورده در این برنامه یا بهمان هنر بازار داغی برایش درست خواهد شد که البته چون تب تندی زود سرد میشود.
صحبت از فرهنگسازی در رسانه بود! رسانهای که هنوز نتوانسته از تمام ظرفیت خود در این راه استفاده کند. آنهم درجایی که ثابت شده اگر درست و اصولی عمل شود و برنامهای ساخته، حتما تاثیر آن را خواهیم دید. چراکه این مردمی که صبح روز بعد از پخش سریالی تمام تکه کلامها را تکرار میکنند یا جذب سریالهای کرهای میشوند، همانها هستند که با خستگی مضاعف کانال شبکهای که دارد سریال سفارشی آبکی را پخش میکند، عوض میکنند. راستی هنوز صدای ساز را نمیشنوید؟!