کمخوری یک هنر است
اگر دوست دارید زیاد بخورید، بخورید. نوض جانتان اصلا! اما بد نیست کمی درباره خوردن و کم و زیادیش بدانیم.
کم بخور، سالم بمان: هر چیزی زیادیاش مصیبت است. خواب زیاد، بدن را کسل میکند و چشمها پف میکنند. بیداری زیاد، آدم را میبرد کما. خنده زیاد، گریه در پی دارد. گریه زیاد هم، غمباد میآورد. دیگر خوردن زیاد که جای خود دارد. اگر میخواهی ببینی چه میکند، خط بعدی را بخوان.
کمخوری دردها را کم میکند: فشار خون، چربی بالا، کلسترول زیاد، قند وافر، گرفتگی مجاری قلب، درد سینه، زخم معده، بدقوارگی، کمردرد، واریس پا، آرتوروز مفاصل زانو، همه و همه نتیجه همین بیرویه خوردن است. کم بخوری اینها را میسپاری به زبالهدان تاریخ.
میخواهی زیبا شوی، کم بخور: آدم باید باطنش هم مثل هیکلش زیبا باشد. خوشگلی و خوشتیپی فقط به شکل و ظاهر خلاصه نمیشود. به قول قدیمیها باطن آدم باید مثل برف سفید باشد.
کمخوری دل را جلا میدهد: هر وقت یک بالنی را بخواهند بالاتر ببرند، سبکتر میکنند. برای رسیدن به آن بالا بالاها، باید سبک بود. باید دل را سبک کرد. هر چه هم که بالاتر برود. نورش بیشتر میشود. انگار یک دست جلازده به آن زده باشند.
نه از اینور بام و نه از آنور بام: شاید توضیح واضحات باشد ولی باید خورد. باید خورد ولی به اندازه کافی خورد. هر کسی بادکنک معده خودش را میشناسد. نه آنقدر کم بادش کن که به کارت نیاید و نه آنقدر بدم در آن که منفجر شود.