درست همان جایی بنشین که من میگویم!
رفتهای مهمانی. صاحبخانه اصرار میکند بالای اتاق بنشینی یا روی راحتی یا پشت میز ناهارخوری. تو چه کار میکنی؟ قبول نمیکنی؛ به همین راحتی!
صاحبخانه میگوید بالای اتاق بنشین! شما میگویی اختیار دارید؛ با هم این حرف ها را نداریم.
میگوید بنشین روی صندلی! میگویی: ممنونم! همینجا روی زمین راحتترم.
می گوید: بفرما بنشین روی راحتی! میگویی لازم نیست قربان! ترجیح میدهم به دیوار تکیه بدهم.
این بگو مگوها ادامه دارد و از صاحبخانه اصرار و از جنابعالی انکار.
مهمان جان! قدمت روی چشم. اما لطفا دقیقا همان جایی بنشین که صاحبخانه میگوید. همان جا و همان نقطه. شاید دلیل خاصی دارد. شاید میخواهد یک چیزی توی دید شما نباشد. یا برعکس، میخواهد منظرهای را در تیررس دید شما بگذارد. شاید فنر آن راحتی بیرون آمده که صاحبخانه از شما می خواهد روی صندلی بنشینی یا هزار شاید دیگر که شمای مهمان هیچ خبری ازشان نداری و فقط در ذهن صاحبخانه است.