رفتارمان با پیرها باید چطور باشد؟
احترام گذاشتن به پیران، احترام گذاشتن به خدایی است که آنها را از ماهها و سالها و حوادث گذرانده و از کودکی به پیریشان رسانده و تجربههایی استثنایی به آنها بخشیده. یک جور امتحان هم هست برای ما تا ببینیم و ببینند چقدر «جنبه» و «ظرفیت» داریم. به قول صائب: «دستِ تعدی از سر پيران كشيده دار/ پشتِ كمان به خاك رساندن كمال نيست». حالا برای این احترام گذاشتن چه کارها کنیم؟
1. همیشه اول آنها، بعد ما. این، فرق میکند با تعارف. دو نفری دم در آسانسور ایستادهایم و مردم آن تو، یک لنگ پا ایستادهاند و منتظر تا «اول شما بفرمایید/ غیرممکن است! شما بفرمایید»های ما تمام شود. اما سر ظهر تابستان، انگار نه انگار که بزرگترهای ما هم گرما خوردهاند و رنجورتر از ما هستند؛ لیوانهای شربتِ خنک را میرویم بالا و عین خیالمان هم نیست. پیش بردن لیوان شربت و «شما بفرمایید»ی که به بزرگترمان میگوییم، اسمش «تعارف» نیست؛ کاری است که باید بکنیم.
2. احترامشان را داشته باشیم. «ادب پير خرابات نگه داشتنی است/ طبع پيران و دل نازك اطفال، يكی است». این را شاعر میگوید. بیتِ شاعر را نوشتیم تا بگوییم انجام هر کاری که شأن پیرترها را حفظ کند و در چشم بقیه خفیفشان نکند، پیشنهاد ماست. تشخیص اینکه چه کار کنیم هم، با خودتان است! خودتان میدانید باید چه کار کنید.
3. مراعات سن و سالشان را بکنیم. خدا که خداست، مراعاتِ سن و سال پیرها را میکند؛ هم در عبادتی که از آنها میخواهد این طرف، هم در وزنکشی ثواب و گناهشان آن طرف. خودش گفته که من «خجالت» میکشم از مجازاتِ بندهای که عمر درازش را در راه من قدم برداشته. این وسط، تکلیف ما روشن است! نپرسید مراعات سن و سال یعنی چه کار؟ همه سراغ داریم اتوبوسهایی را که سالخوردههایی در آن، دست به میله، ایستادهاند؛ یا مجالسی را که جوانترها، هر حرف یا شوخی نامربوطی را جلوی بزرگترها کردهاند و قهقهه هم زدهاند...