لطفا صبر کنید . . .
1
2
من رسما از بزرگسالی استعفا میدهم
حسرت در وقت درو
کودک پیر
یک طوطی به نام یلدا
بخت یار بچههاست
معجزه دستهایی که دیده نمیشوند
همیشه تنبیه شدهایم
خشمهایی که در کودکی جاسازیشان کردیم!
دوست بزرگ من نباش!
خان اول دزدی: حسرت!
خوب ها در اتاق مراقبت های ویژه!
یک صبح تا ظهر وسط بهشت!
.
.
.
مهمان
سرزنش
استقامت
خواسته
صبر
علاج
سخنرانی
توجه
خودشناسی
شتاب
مهر
وابستگی
قدرت
دیدن
اتحاد
بخل
تحسین
زندگی
ابلیس
قضاوت
دائرهالمعارف طهور